بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

آخرین نظرات

۶ مطلب با موضوع «دین» ثبت شده است

سوره حمد بر هیچ دردی خوانده نشد مگر اینکه دردش آرام می گیرد.

محسنی//
به گزارش گروه باشگاه شبانه، من شنیده ام یک سوره در قرآن هست که خواندنش در زندگی معجزه می کند. این کدام سوره است؟

شاید این سوال عده ای از دوستان باشد. بنابر این در این مقاله در مورد این موضوع کمی بحث خواهیم کرد.

قرآن سر تا سر دارای اعجاز در زندگی مادی و معنوی می باشد که اگر ما با معرفت تلاوت کنیم حتما اثرات آن را خواهیم دید. لذا در اثرات سوره های قرآن اثرات عجبیبی ذکر شده که هر کدام یک معجزه ای می باشند. اما در سوره های قرآن آنچه که خیلی اثرات معجزه آسایی از آن ذکر شده است سوره مبارکه حمد می باشد که در کمتر سوره ای یافت می شود.

«سوره حمد» نسخه‎ای است برای درمان همه آلام جسمی و روحی. و چون انسان «العیاذ بالله» بیمار شد، راحت‎ترین درمان و کم ‎هزینه‎ ترین درمان، خواندن سوره حمد است.

«صادق آل‎ عبا» فرمود: «چنان‎چه بر مرده‎ای 70 بار سوره حمد خواندید و زنده شد تعجب نکنید.» (اصول کافى)

امام صادق علیه السلام فرمودند: سوره ی «حمد» سوره ای است که ابتدایش «حمد» خدا و وسطش «اخلاص» و آخرش دعا است.

از سلمة بن محمد نقل است که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: کسی که سوره حمد، او را شفا نبخشد، چیزی او را شفا نمی بخشد. (خواص القرآن، ص48)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: سوره حمد بر هیچ دردی خوانده نشد مگر اینکه دردش آرام می گیرد (قرآن درمانی روحی و جسمی ،ص 62) و...

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: به تحقیق خدای متعال به من گفته: ای محمد به تو هفت آیه از مثانی و قرآن عظیم داده ایم. پس فاتحه الکتاب را جدا کرد و بر من منت گذاشت آن را در برابر قرآن عظیم قرار داد.»

 

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:  فضیلت سوره حمد مانند فضیلت حاملان عرش است، هر کس آن را قرائت کند، ثوابی مانند ثواب حاملان عرش به او داده می شود. (مستدرک الوسائل، ج4، ص330)


از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: به تحقیق خدای متعال به من گفته: ای محمد به تو هفت آیه از مثانی و قرآن عظیم داده ایم. پس فاتحه الکتاب را جدا کرد و بر من منت گذاشت آن را در برابر قرآن عظیم قرار داد».

 

در روایتی رسول خدا صلی الله علیه و آله  آمده است: اگر سوره حمد را در یک کفه میزان و باقی سوره های قرآن را در کفه دیگر قرار دهند، سوره «حمد» هفت برابر سنگین تر است. (مجمع البیان، ج1، ص36 )  


رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هرکس سوره حمد را قرائت کند خداوند به عدد خواندن تمام کتاب هایی که از آسمان نازل شده به او ثواب و پاداش عنایت می فرماید. (الاختصاص، ص39)


سوره حمد, خواص سوره حمد,فضیلت سوره حمد «سوره حمد» نسخه‎ای است برای درمان همه آلام جسمی و روحی

 

برخی از خواص سوره حمد


 جهت رفع تب

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: هر کس، با ایمان سوره مبارکه فاتحه را چهل بار بر قدح آب با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بخواند و آن آب را بر روی کسی که تب دارد بپاشد، تب از او زایل می شود. (همان ص12)

 

زیادی نور چشم

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: چون کسی را درد چشم باشد یا در بینایی او ضعفی باشد در اول ماه چون هلال ماه را ببیند دست بر چشم خود بنهد و سوره فاتحه را 10 بار با نیت خالص و توجه به معنی آن بخواند و در آخر سوره مبارکه «توحید» را 3بار بخواند بعد از آن 7بار بگوید: «یا ربِّ قَوِّ بَصَری».

سپس بگوید: «اللهم اکف انت الکافی، اللهم عاف انت المعافی». درد چشم و ضعف بینایی به صحت مبدل می گردد. (خواص آیات قرآن کریم، محمدتقی نجفی، ص10)


 ایجاد برکت

در کلامی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم آمده است: هرکس، هنگامی که وارد خانه خود می شود، سوره حمد و توحید را قرائت نماید خداوند فقر را از خانه او دور کرده و برکت زندگی او را به حدّی زیاد می کند که به همسایگانش نیز می رسد.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: فضیلت سوره حمد مانند فضیلت حاملان عرش است، هر کس آن را قرائت کند، ثوابی مانند ثواب حاملان عرش به او داده می شود

از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است:‌ «هرکس سوره حمد را قرائت کند، به لطف و عنایت الهی، درهای خیر دنیا و آخرت به روی او گشوده خواهد شد.» (همان، ص 65 به نقل از الدرالمنثور، ج6)

 ختومات مجرب

1) نماز عجیب و مشکل گشا

اگر کسی به نیت قضای حاجت دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت 19 مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و بعد از آن سوره حمد را تلاوت نماید و بعد از تمام شدن نماز 786 مرتبه آیه بسم الله الرحمن الرحیم را بگوید هر حاجتی داشته باشد برآورده خواهد شد. ان شاءالله. (همان، ص67به نقل از شمس المعارف الکبری )

2)برکت و گشایش روزی 

از مولا علی علیه السلام نقل شده است: «اگر رزق و روزی و ثروت زیادی می خواهی و دوست داری از هر بنده و آزادی بی نیاز باشی و به زودی به آرزوهایت برسی و از غل و غش و حیله در امان باشی؛ پس «فاتحة الکتاب» را بخوان که اسرار عجیبی در ان نهفته است.

برای رسیدن به آرزوها و حاجت هایت، این سوره را در پنج نوبت (صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا) 100 مرتبه تلاوت کن. (همان،ص 66به نقل از شمس المعارف الکبری)

3) جهت عزت و شخصیّت و حفظ آبرو

در روز جمعه شروع کند تا 41 روز، و هر روز 41 مرتبه سوره مبارکه حمد را بخواند و بعد از اتمام بلافاصله 13 بار این دعا را بخواند: «یا مُفَتِّحُ فَتَّح یامُفَرِّجُ فَرَّج یامُسَبِّبُ سَبَّب یامُیَسِّرُ یَسَّریامُسَهِّلُ سَهَّل یا مُتَمِّمُ تَمَّم برحمتک یا ارحم الراحمین» (دو هزار و یک ختم، ص48) 
منبع:باشگاه خبرنگاران جوان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۱۸
111 111

شنیده ام که سرنوشت هر کسی از قبل در لوحی نوشته شده است مگر انسان قدرت انتخاب و اختیار برای مشخص کردن راه خود ندارد؟پس چرا سرنوش و راه او از قبل مشخص شده؟

در مورد سرنوشت، دو تفسیر وجود دارد :
تفسیر نخست می‌گوید:
سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین شده، بنا بر این هر کس با سرنوشت معینی از مادر متولد می‌شود که قابل دگرگونی نیست. هر انسانی نصیب و قسمتی دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد. کوشش‌ها برای تغییر سرنوشت بیهوده است. بنا بر این تفسیر،‌ بدیهی است که انسان موجودی مجبور و بی اختیار است.
بررسی منابع اسلامی نشان می‌دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست. قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامی از قبیل:‌ تکلیف، جهاد، سعی و کوشش و استقامت و غیره را به هم می‌ریزد.
استاد مطهری می‌گوید: « اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی،‌ انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتی وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد». (1)
اما در تفسیر دوم از سرنوشت، در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان را مردود نمی‌داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است. سرنوشت و تقدیر انسان چنین است که او سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیار داشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.
تردیدی نیست که خداوند برای هر چیزی علت‌ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می‌آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و ... عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی‌پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی‌زند، بلکه نخست چیزی را تصور می‌کند، سپس به آن می‌اندیشد و پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت،‌ در انجام آن می‌کوشد. پس وقوع هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد . این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
بدیهی است این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان هم منافات ندارد،‌ زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد و سرنوشت خویش را رقم زند.
این که می‌گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است. بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند.
هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی می‌بیند . هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد . سایر راه‌ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین می‌کند. (2)
پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر ، او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند.
انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت‌های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
امیرالمؤمنین (ع) از کنار دیوار شکسته و کجی برخاست. پرسیدند: از قضای الهی فرار می‌کنی؟ فرمود: از قضای الهی به قدر او پناه می‌برم. (3) یعنی درست است که تا قانون علیت که منتهی به فرمان خداست، نباشد، دیوار شکسته سقوط نخواهد کرد، اما همان خداوند به من عقلی داده که آن خود ، یک حلقه از سلسله قانون علیت است و یک عامل بازدارنده در برابر این گونه حوادث. البته دیوار عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلی و طبق علت های خاص خود سقوط می‌کند. اما می‌توانم به قدر الهی پناه ببرم؛ یعنی با عقل خود چنان محل نشستن را اندازه گیری کنم که اگر دیوار سقوط کند روی من نیفتد». (4)
در قرآن آیات زیادی وجود دارد که به صراحت اختیار انسان و نقش اراده او را بیان داشته است؛ مانند آیه: «لیس للانسان الا ما سعی؛ (5)برای انسان چیزی جز حاصل سعی او نیست».
و مانند آیه: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ (6) خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد. مگر خودشان آن را تغییر دهند».
با یک مثال معنای قضا و قدر الهی روشن می‌شود: «اگر کسی بالای بام ایوانی خود را روی زمین بیفکند و بگوید: اگر مقدر است بمیرم می‌میرم و اگر مقدر است بمانم می‌مانم. این گفته درست نیست، زیرا قضا و قدر الهی این است که بشر دارای اختیار و اراده باشد . بتواند خود را از بام پرت کند و بمیرد و یا آن که از راه بام، پله پله به زیر آید و بماند. هر کدام را که انتخاب نماید، همان قضا و قدر و سرنوشت او است.
بنا بر این تعیین سرنوشت و مقدرات، به معنای تعیین علت‌ها و اسبابی است که زندگی انسان‌ها را رقم می‌زند . بخشی از اسباب و علت‌ها به وسیله انسان تحقق می‌یابد.
البته ما معتقدیم که حوادث و وقایع ریزو درشت زندگی هر فرد توسط خداوند از قبل تقدیر می شود و این امور در دو لوح به نام «لوح محو و اثبات» و «لوح محفوظ» ثبت و ضبط است اما این به معنای غیر قابل تغییر و تبدیل بودن این امور نیست .
مرحوم علامه مجلسی در مورد این دو لوح می‏ فرمایند:
"آیات و اخبار دلالت دارند که همه حوادث و وقایع عالم در دو لوح ثبت است:
یکی لوح محفوظ، که هیچ گونه تغییر در آن راه ندارد و مطابق علم خداوند است.
دیگری لوح محو و اثبات، که در آن چیزی ثبت می گردد و سپس به جهت مصالح بسیاری که بر خردمندان پنهان نیست، چیز دیگری بر خلاف آن به ثبت رسد؛ مثلاً در آن نوشته شود: عمر فلانی پنجاه سال است؛ بدین معنا که مقتضای حکمت پروردگار آن است که اگر کاری انجام ندهد که موجب کوتاهی یا طولانی شدن عمر او شود، پنجاه سال عمر می‏کند". (7)
ثبت حوادث و وقایع زندگی انسان در لوح محفوظ، به معنای رقم خوردن همه چیز از قبل نیست؛ چنان که تغییر آن به معنای نادرست و غلط بودن آن نیست؛ بلکه خداوند از آن جا که نسبت به همه امور علم قبلی دارد، می داند که بر اساس ضوابط و ساختار علّی و معلولی عالم و بر اساس اختیارات فردی، چه نتیجه ای برای هر فرد رقم می خورد و هر کس چه سرنوشتی را برای خود ترسیم می نماید. در نتیجه، اگر قرار بر حصول تغییری در این امر باشد، باز به دست خود فرد خواهد بود.

پی‌نوشت‏ها:
1. شهید مطهری، مجموعة ‌آثار، ج1، ص 384، انتشارات صدرا.
2. همان ، ص 385.
3. شیخ صدوق، التوحید، ص 369، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1398 ه ق.
4. ناصر مکارم شیرازی، پیدایش مذاهب، ص 31 ، تنظیم مسعود مکارم، محمد رضا حامدى‏، بی تا.
5. نجم (53) آیه 39.
6. رعد (13) آیه 11.
7. مجلسی، بحارالأنوار، موسسه الوفاء، بیروت،1404ه،ق، ج 4 ص 130.


http://www.pasokhgoo.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۷
111 111

حسین یعنی حسن دوم (حسن کوچک تر) .

یعنی اسم امام حسین و حسن هر دو حسن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۲۳:۱۸
111 111

چرا لذت ایمان را احساس نمی کنیم؟!



سوالات زیادی پیرامون این موضوع از طریق ایمیل به دست من رسیده، موضوع نداشتن احساس تقوی و لذت ایمان و احساس دوری از خداوند عزوجل! با وجودی که هر مومنی آرزوی قرب پروردگارش را دارد اما خود را در اجتماعی می یابد که گویی امواج آن او را به هر سمتی پرتاب می کند، در نهایت او جهت خود را نمی داند و دچار این احساس می شود که گویی به شی ء مجهولی نوک می زند.

حقیقت این است که من هنگامی که به این مشکل فکر کردم و ابعاد آن را موشکافی نمودم، موارد اساسی را که مسبب این احساس اند یافتم. در حقیقت مهم ترین مسئله این است که ما از قرآن دور شده ایم در حالی که قرآن در نهایت سادگی اش کتابی است که از خداوند سخن می گوید. ما توانایی درک خداوند را با چشم ها و عقل هایمان و نه با هیچ وسیله دیگری نداریم، چرا که او منزه است و شبیهی برای او نیست. اما از رحمات خداوند بر ما این است که کتابش را در بین ما قرار داده، پس اگر خواستیم به او نزدیک شویم بر ماست که بیش از پیش به کتابش نزدیک گردیم.

اما چگونه می توانیم به قرآن نزدیک شویم؟ راه چاره ساده است: این که قرآن را بفهمیم و آنجاست که عطش فراوانی را نسبت به این ندای زیبای الهی بر بشریت می یابیم. {أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً} 82 نساء. یعنی: ‏‏آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند (و معانی و مفاهیم آن را بررسی و وارسی نمی‌کنند تا به وجوب طاعت خدا و پیروی امر تو پی ببرند و بدانند که این کتاب به سبب ائتلاف معانی و احکامی که در بر دارد و این که بخشی از آن موید بخش دیگری است، از سوی خدا نازل شده است‌؟) و اگر از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا می‌کردند‏. اگر به سیرت انبیاء علیهم السلام برگردیم نیز در می یابیم که آن ها از پروردگارشان می خواستند که آیات و معجزاتش را به آن ها بنمایاند تا بر ایمان و یقینشان افزوده شود.

 چنان که سیدنا ابراهیم خدای خود را با این سخن خطاب قرار می دهد و اجازه می خواهد تا آرامش و ایمانش را بیشتر کند: {وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی}‏ 260 بقرة. یعنی: و (به خاطر بیاور) هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می‌کنی. گفت: مگر ایمان نیاورده‌ای‌؟! گفت: چرا! ولی تا اطمینان قلب پیدا کنم. و در جایی دیگر می یابیم که خداوند به ابراهیم وحی می کند که در آسمان و زمین تامل نماید، برای چه؟ برای این که یقینش به الله تعالی افزون شود! خداوند تبارک و تعالی می فرماید: {‏وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ} 75 أنعام. یعنی: و همان گونه ملک عظیم آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم، تا از زمره باورمندان راستین شود‏.

بنابر این دوستان من، آیا به تفکر در خلقت خدا احساس نیاز می کنید؟ آیا همواره این احساس را دارید که او بر شما واجب نموده که کتاب خدا را حفظ کرده و در آیاتش تفکر کنید؟ و آیا در وجود خود بر این که قرآن مهم ترین چیز در زندگی شماست اعتقاد دارید؟

گمان می کنم پاسخ منفی باشد، چرا که اگر مثبت بود در این جا مشکلی وجود نداشت! مشکل این است که قطعا شرایط زندگی و دل مشغولی های جامعه و مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خاطر شما را به خود مشغول ساخته و محدوده وسیعی از فکر شما را در بر گرفته و هیچ سلولی را در مغز شما باقی نگذاشته که گنجایش علوم قرآنی یا جهان بینی را داشته باشد.

بنابراین برادران و خواهران من، قبل از هر چیزی به شما می گویم که شایسته است نگاهتان به قرآن تغییر کند و هر لحظه با قرآن زندگی کنید، چنان که به شخصه خود را به این کار عادت دادم و به سعادت وصف ناشدنی دست یافتم. در نظر بگیرید زمانی که انسان خواب می بیند پیرامون قرآن باشد و هنگامی که از خواب بیدار می شود، در کلام خدا تفکر کند و هر زمان در جایی می نشیند، پیرامون خودچیزهایی را می بیند که او را به یاد خداوند متعال می اندازد. آیا تصور می کنید ممکن است چنین انسانی دچار سختی ها و مشکلات گردد در حالی که خداوند متعال ندا سر داده و می گوید: {‏وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ‏} 69 عنکبوت. یعنی:‏ کسانی که برای ما به تلاش ایستند و در راه ما جهاد کنند، آنان را در راه های منتهی به خود رهنمود می‌گردانیم، و قطعاً خدا با نیکوکاران است‏.

ای برادر محبوب و ای خواهر ارجمندم، بدان که تنها گوش دادن به قرآن خود جهاد در راه خداست!! و در حقیقت تفکر در خلقت خداوند نیز جهاد است و همانا تدبر در قرآن هم خود جهادی دیگر است، و بدان که بزرگ ترین انواع جهاد به طور مطلق جهاد با قرآن است، چگونه؟! این که آیه ای از قرآن را با تفسیر و اعجاز آن فرا گیری و آن را به دیگر مومنانی که به یادگیری آن نیازمندند برسانی! این همان جهادی است که خداوند پیامبرش را در ابتدای دعوت خود به سوی خداوند به اجرای آن امر نموده و بدو گفت: {وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً} 52 فرقان. یعنی: و با قرآن با آنان جهاد بزرگ را آغاز نما. (به تفسیر ابن عباس)

و اما جهاد به وسیله قرآن به چه صورت است؟ این جهاد از طریق فراگیری معجزات و عجایب قرآن و رساندن آن به دیگران انجام می گیرد. پس بکوش تا هر روز تنها یک آیه را با تفسیر علمی اش با توجه به این که ما در عصر علم زندگی می کنیم، بیاموزی. سپس در نحوه رساندن آن به افراد بیشتر بیندیش و ببین نتیجه چه می شود! به راستی احساس این که تو سبب هدایت فردی شده ای، مهم ترین احساسی است که به آن می رسی. پس این کار توانایی و اعتماد به نفس تو را بالا می برد و حتی توان رسیدن به موفقیت را در زندگی به تو می بخشد و این سخن از روی تجربه طولانی است.

در حقیقت روانشناسان امروزی به این نکته معترف هستند که علت بسیاری از فشارهای روانی که افراد زیادی از آن رنج می برند، در عدم رضایت نهفته هست! نارضایتی از واقعیت، نارضایتی از جامعه، نارضایتی از زن یا شوهر یا رزق یا سلامتی. همچنین دانشمندان بر این نکته تاکید می کنند که افرادی که بیشترین رضایت مندی را از خود و واقعیتشان دارند، بیشترین موفقیت را نیز در زندگی دارا هستند.

شگفت این است که پیامبر صلی الله علیه و سلم به ما یاد داده که چگونه خودمان را به وسیله رضایت هر روز راضی و قانع سازیم! آن جا که می فرماید: (رضیت بالله تعالى رباً، وبالإسلام دیناً، وبالقرآن إماماً، وبمحمد صلى الله علیه وسلم نبیاً ورسولاً) یعنی: راضی شدم به این که الله تعالی پروردگارم، و اسلام دینم و قرآن پیشوایم و محمد صلی الله علیه و سلم رسول خدا و پیامبرم باشد.

هر کسی که هنگام شب و هنگام صبح این کلمات را بگوید، بر خداوند است که در روز قیامت او را راضی کند!! سبحان الله!

اگر خداوند گوینده این کلمات را در روز قیامت که سخت ترین موقعیت هاست راضی می کند، پس آیا او را در دنیا راضی نمی سازد؟ با من تامل نمایید که پیامبر صلی الله علیه و سلم چگونه بر زمان صبح و شام تمرکز می کند، برای چه؟

به تحقیق روانشناسان کشف نموده اند که قبل از خواب و بعد از بیدار شدن، ذهن ناخود آگاه بیشترین میزان نزدیکی را در ارتباط با عقل دارد و بنابر این، این دو زمان در برنامه ریزی دوباره مغز و ذهن نا خودآگاه بسیار مهم اند و هنگامی که ما این عبارت را تکرار می کنیم: (رضیت بالله تعالى رباً، وبالإسلام دیناً، وبالقرآن إماماً، وبمحمد صلى الله علیه وسلم نبیاً ورسولاً) در حقیقت پیامی را مبنا بر ضرورت رضایت از خود و آن چه الله تعالی قسمت ما نموده به مغزمان ارسال می کنیم، پس راضی شدن به خدا یعنی رضایت به هر آن چیزی که خداوند از رزق و قضاء و قدر و غیر آن از اتفاقاتی که در زندگی روز مره ما رخ می دهد، برای ما مقدر نموده. و رضایت از دینی که خداوند برای ما برگزیده و آن اسلام است یعنی یک چیز بسیار زیاد، و این بدان معناست که ما در روز قیامت انشاء الله از رستگاران خواهیم شد و این که مشکلات دنیا هر چند بزرگ باشند در حقیقت هنگامی که ما نعمت اسلام را بر خود به یاد آوریم و بدانیم که اسلام ما را به چیزی امر نمی کند مگر این که با آن سعادت را برای ما محقق سازد به چشمان ما کوچک خواهد شد و این بدان معنی است که شایسته است خود را به دستورات این دین حنیف پایبند سازیم.

همانا راضی بودن از کتاب خداوند متعال یعنی این که به هر آن چه در آن آمده قانع گردیم و آیات قرآن جزیی از زندگی ما شود و در حقیقت راضی شدیم که برای ما شفاعت کند. الله تعالی می فرماید: {‏یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ} 57 یونس. یعنی: ‏ای مردمان! از سوی پروردگارتان برای شما اندرزی ( جهت رهنمود زندگی ) و درمانی برای چیزهایی که در سینه‌ها است (همچون کفر و نفاق و کینه و ستم و دشمنی با حق و حقیقت) آمده است (که قرآن نام دارد) و هدایت و رحمت برای مومنان است. ‏و یعنی این که به رحمت الله تعالی شاد شویم: {‏قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ‏} 58 یونس. یعنی: ‏ بگو: به فضل و رحمت خدا -به همین (نه چیز دیگری)- باید مردمان شادمان شوند. این بهتر از چیزهایی است که گرد می‌آورند. ‏

و رضایت از پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و سلم یعنی به درستی راضی هستیم که او پیامبر و فرستاده خدا و رحمت و شفاعتی برای ماست. همچنین بدین معنی است که هر آنچه ما را بدان امر نموده از قناعت و محبت انجام دهیم و از هر آنچه ما را از آن بازداشته دست بکشیم.

در نتیجه دوستان من؛ اگر خواستید که در تمام لحظات زندگیتان احساس سعادت داشته باشید، پس بر شماست که با اخلاص به سوی خداوند رو نموده و در تمام کارهایتان به او توکل نمایید و تمام امورتان را به خدا بسپارید و همچنین تمام غم ها و مشکلاتتان را با او در میان بگذارید چرا که الله تعالی بر حل آن تواناست و این که این احساس را داشته باشید که خداوند نزدیک است، حتی نزدیک تر از شما به خودتان. و این که نگاهتان را نسبت به خداوند متعال تغییر دهید و خالق بزرگتان را به نحوی که شایسته ستایش اوست سپاس گذاری کنید. این که یقین داشته باشید که هر حرکتی را که انجام می دهید خداوند می بیند و هر نجوا یا کلمه ای را که با آن سخن می رانید، می شنود و هر فکری را که در سر شما می چرخد، می داند.

این همان ذهنیتی است که راه را به سوی رضایت از خود و رضایت از خداوند و سعادت حقیقی هموار می کند و هر عبادتی که با این دیدگاه انجام می دهید سرچشمه سعادت خواهد بود و هر آیه ای که می خوانید سرچشمه ای برای لذت ایمان خواهد گشت. بار الها قرآن را بهار دلهامان، برطرف کننده اندوهمان، نور سینه مان و از بین برنده غم ها و مشکلاتمان قرار ده.

 

---------------------

به قلم: عبد الدائم الکحیل

www.kaheel7.com/fa

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۱۱
111 111

اخیراً باب شده که برخی از این مبلغات منافق و دروغ‌گو، در محافل «ذکر» می‌دهند و برخی از آنان نیز مردم را از زیارت عاشورا و اذکار دیگر، به بهانه‌ها و اراجیف «من درآوردی» پرهیز می‌دهند! که پرهیز دادن از ذکر «لا إله الا الله»، به بهانه‌ی این که ذکر بزرگی است و شما را درگیر امتحانات سخت و مشکلات عدیده می‌نماید نیز یکی از همین ترفندهای شیطانی آنان است. چرا که فرمان پرهیز از این ذکر، فرمان شیطان است و نه اسلام.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از همان آغاز بعثت به مردمان هر عصر و نسلی فرمودند: «یا ایها الناس قولوا لا اله الا الله تفلحوا» - بگویید: لا اله الا الله [تا] رستگار شوید. حال عده‌ای (آن هم به نام اسلام و ذکر) مدعی شوند که نگویید «لا اله الا الله» تا به امتحانات سخت دچار نشوید؟!

اساساً همه‌ی دعوت انبیای الهی و امتحان‌های الهی برای این است که مردمان به «لا اله الا الله» پی ببرند و در گفتار و عمل به صورت مکرر و پیوسته متذکر این معنا باشند تا رستگار شوند. لذا این ذکر حلال مشکلات و معضلات در دنیا و آخرت است و نه سبب بروز آنها.

در روایت امام باقر و امام صادق(سلام الله علیه) آمده است:

- «لا إله الاّ الله» و «الله اکبر» بسیار بگویید، زیرا چیزی نزد خدای عزوجل محبوب‌تر از گفتن «لا إله الاّ الله» و «الله اکبر» نیست. (اصول کافی، ج4، ص 268).

امام صادق (سلام الله علیه) می‌فرمایند:

- هر کس در روز صدبار بگوید: «لا إله الاّ الله» در آن روز از نظر عمل بهترین مردم است، مگر (از) کسی که زیادتر گفته باشد. (اصول کافی، ج4، ص 267).

امام صادق (سلام الله علیه) به ابان بن تغلب می‌فرمایند:

- ای ابان! چون به کوفه رفتی این حدیث را [برای مردم] بازگو کن: «من شهد أن لا اله الا الله مخلصاً وجبت له الجنه ...» هر کس از روی اخلاص شهادت دهد به «لا إله الاّ الله» بهشت بر او واجب می‌شود.

ابان گوید: عرض کردم: از هر دسته گروهی نزد من [به دیدنم] می‌آیند، آیا برای همه‌ی آنان این حدیث را روایت کنم؟ فرمود:

آری ای ابان؛ چون روز قیامت شود و خداوند همه‌ی اولین و آخرین را گرد آورد، «لا إله الاّ الله» را از آنها بگیرد، جز آن کس که بر این امر (استوار) باشد. (یعنی کسی که به صورت پیوسته و مستمر، در قول و عمل به صورت خالصانه به ذکر «لا إله الاّ الله» مشغول است).

پس، کسانی که به نام تبلیغ دین مردم را از ذکر «لا إله الاّ الله» پرهیز می‌دهند، رمال‌های بی‌دین و بلندگوهای شیطان هستند و کسانی که مسلمان و مؤمن هستند، باید از صمیم قلب و باور عقلی و نیز از روی اخلاص با صدای بلند در گفتار و عمل صالح و مخلصانه و به صورت مستمر بگویند: «لا إله الاّ الله».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۳۱
111 111

شناخت آفریننده از زمره ی مهم ترین  جنبه های هدایت است، بلکه می توان گفت:کلیدی است که در را به روی دیگر جنبه های شناخت می گشاید. حتیاگر ما مسلمان باشیم و بدانیم که فرمانروا و فریادرسی حقیقی که پروردگار جهانیان است، کیست باز هم این شناخت عمومی نیازمند بسیاری  تفاصیل دیگر است تا مدلول این سخن دردل ما جای گرفته وتثبیت شود سپس انعکاس این فهم به شکل رابطه ای عمیق میام ما و پروردگارمان ظهور می کند.

به عنوان مثال هر گاه یکی از ما نسبت به شخصی شناختی کلی و عمومی داشته باشد به چشم یک فرد عادی به او می نگرد هم چون دیگر مردم و چیزی او را جلب توجه نمی کنذ، اما هنگامی که به آن شخص نزدیک تر شده و آگاهیش نسبت به او، توانایی هایش و یا پستی را که دارا می باشد ، افزایش یابد. این شناخت سبب افزایش  احترام و هیبت وارزش شخص شده و همین، نحوه ی رفتار با او را دگرگون می کند و بی شک شیوه ی برخورد حالا با گذشته بسیار متفاوت می شود.

 

شناخت ، راه (افزایش) ترس همراه با تعظیم

به هر میزان که شناخت نسبت به خداوند عزوجل حاصل شود به همان میزان ترس همره با تعظیماز ا حاصل می گردد. و به همان نسبت نیز مراقبت آدمی از رفتار و کردارش، و شتاب برای انجام کارهای نیک، و دوری از کارهای زشت و پلید حاصل می شود. آن چنان که در  دعا آمده: پروردگارا به قدری از ترس از خود را به ما اعطا کن که ما را از ارتکاب گناهان باز دارد.

«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ**الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آل عمران/190-191)

ترجمه :مسلّماً در آفرینش ( عجیب و غریب و منظّم و مرتّب ) آسمانها و زمین ، و آمد و رفت ( پیاپی ، و تاریکی و روشنی ، و کوتاهی و درازی ) شب و روز ، نشانه ها و دلائلی ( آشکار برای شناخت آفریدگار و کمال و دانش و قدرت او ) برای خردمندان است .* کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان افتاده ( و در همه اوضاع و احوال خود ) یاد می کنند و درباره آفرینش ( شگفت انگیز و دلهره انگیز و اسرارآمیز ) آسمانها و زمین می اندیشند ( و نقشه دلربا و ساختار حیرتزای آن ، شور و غوغائی در آنان برمی انگیزد ، و به زبان حال و قال می گویند : ) پروردگارا ! این ( دستگاه شگفت کائنات ) را بیهوده و عبث نیافریده ای ؛ تو منزّه و پاکی ( از دست یازیدن به کار باطل ! ) ، پس ما را ( با توفیق بر انجام کارهای شایسته و بایسته ) از عذاب آتش ( دوزخ ) محفوظ دار .

 آیات فوق این مطلب را توضیح میدهند که تفکر در آفرینش آسمانها و زمین این نیکوکاران را به این شناخت هدایت نموده که « رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً» و این شناخت آنان را به سوی این ترس سوق داده که :« فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».

 هنگامی که  در قرآن سخن موسی ( علیه السلام) هنگام خطاب به فرعون را می شنویم ، این معنی را کتوجه می شویم؛ آن جه که می فرماید :« وَأَهْدِیَکَ إِلَى رَبِّکَ فَتَخْشَى» نارعات/19

ترجمه :و تو را به سوی پروردگارت رهبری کنم ( و او را به تو بشناسانم ) تا تو ( از او ) اندیشناک و بیمناک گردی ( و خلاف نکنی ؟ )

و  فرعون خدوند را نمی شناسد لذا از او نمی ترسد و حسابی برایش باز نمی کند ، موسی ( علیه السلام) می خواهد که خدا را به فرعون بشناساند تا فرعون از او ترسیده و دست ازاعمالش بردارد. نوح( علیه السلام)  نیز با قومش چنین کرد:

«مَّا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَاراً**وَقَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَاراً**أَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً**وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً» ( نوح:13-16)

ترجمه :شما را چه می شود که برای خدا عظمت و شکوهی قائل نیستید؟**در حالی که خدا شما را در مراحل مختلف خلقت به گونه های گوناگونی آفریده است ( و در هر گام شما را رهبری و هدایت کرده ، و به شما لطف و عنایت نموده است )** مگر نمی بینید که خداوند چگونه هفت آسمان را یکی بالای دیگر آفریده است ؟**و ماه را در میان آنها تابان ، و خورشید را چراغ ( درخشان ) کرده است ؟

هنگامی که موسی ( علیه السلام)از پروردگارش پرسید: پروردگارا کدام یک از بندگانت نسبت به تو خشیت بیش تری دارند؟ پروردگارا فرمود: آن که نسبت به من آگاهی و شناخت بیش تری دارد.( أخرجه ابن المبارک فی الزهد؛ص75)

 

 چگونه خدا را بشناسیم؟

خداوند به ما خبر داده که : « لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ»(انعام/103)

چشمها ( کُنْهِ ذات ) او را درنمی یابند.

و این که :« لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»( شوری/11)

هیچ چیزی همانند خدا نیست.

و این که : « وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً» ( طه /110)

ولی آنان از ( کار و بار و حکمت ) آفریدگار آگاهی ندارند .

…آری جز خدا،کسی خدا را نمی شناسد، هم چنان که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: « نمی توانم تو را آن گونه که شایسته ی توست ، تعریف و تمجید نمایم، تو همان گونه ای که خود را تعریف و تمجید نموده ای.»

با این وصف خداوند سبحان بخشی از معلوماتی را که عقل ماتحمل دریافت آن را دارد به ما عرضه داشته ، به دو شیوه : 1. مطالبی را که در رابطه با اسما و صفاتش برایمان بیان داشته . 2. از خلال آثار و نشانه هایی که در آفریده ایش به وجود آورده است و به هر میزان که در در این آثار و نشانه تحقیق صورت گرفته و به اسما و صفات پیوند داده شود، آگاهی و شناخت حاصل می گردد . قاعده ای است که می گوید:« از روی نشانه هایشان شناخته می شوند» هنگامی که مردم، از شخصی به « نیکوکار» نام می برند، این  توصیف زمانی در دل تو تأثیر گذارست که نشانه های نیکوکاری آن فرد را می بینی … و هنگامی که آثار و نشانه های نیکوکاریش را با چشمان خود مشاهده کردی در حقیقت نسبت به صفتی که به ان شخص داده اند افزایش می یابد …« وَلِلّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَىَ»(نحل/60)

و خدا دارای صفات عالیّه است.

ما نمی توانیم خداوند را دراین دنیا ببینیم، اما خداوند همه ی هستی این هستی را آ،ریده و ان را گوتهی بر خود قرار داه ، هم چنان که می فرماید:

« أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»( فصلت/53)

آیا ( برای برگشت کافران از کفر و مشرکان از شرک ) تنها این بسنده نیست که پروردگارت بر هر چیزی حاضر و گواه است ؟ ( چه حضور و شهادتی از این برتر و بالاتر که با خطّ تکوین ، دلائل قدرت و حکمت خود را بر روی همه ذرّات کائنات و وجود موجودات نگاشته است ؟ ) .

خداوند  به ما خبر داده که دارای نام ها و صفاتی نیکوست که آثار آن ها را در هستی و آ،ریده هایش به ودیعه نهاده است، بنابراین راه سهل و آسان جهت شناخت  خداوند عزوجل عبارت است از این که : نشانه های اسما و صفاتش را بشناسیم:

« وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ** وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ» ( ذاریات/20-21)

ترجمه :

در زمین دلائل و نشانه های فراوانی است برای کسانی که می خواهند به یقین برسند ( و از روی دلیل خدای را بشناسند و آثار قدرت او را ببینند ) .* و در خودِ وجود شما ( انسانها ، نشانه های روشن و دلائل متقن برای شناخت خدا و پی بردن به قدرت او ) است . مگر نمی بینید ؟

به هراندازه تحقیق و جستجو در خصوص این صفات صورت گیرد میزان آگاهی نسبت به خداوند افزایش می یابد و همین آگاهی بر قلب تأثیر نهاده و عبودیت و بندگی رو به فزونی می نهد.

 

نقش قرآن در شناخت خداوند

از مهم ترین ویژگی های قرآن آن است که خداوند را می شناساند و بیش ترین دایره ی کلام آن، معرفی خد و بیان اسماء و صفات و افعال اوست.

روشی را که قرآن در پیش گرفته تا بدین وسیله خداوند را از راه اسماء و صفاتش به مردم بشناساند در این موارد خلاصه می شود: 1 . آشنا شدن با آن صفت.

2. توصیف آن صفت.

3. ارائه ی آثار آن صفت.

4. نوع بندگی  ای که شایسته ی آن صفت است و چگ.نگی انجام آن بندگی، به همراه بیان صورت های انحراف از آن.

 

نمونه های اجرایی:

1.       قرآن   برای ما بیان داشته است که خداوند یگانه و یکتاست ( صفت یگانگی خدا.)

قرآن این صفت را به چند شیوه توصیف نموده است از جمله: خداوند سبحان شریکی ندارد ، هیچ فرمانروا و فریادرسی جز او نیست ، نزاده است و زاده نشده   است وکسی همتا و همگون او نمی باشد …

از جمله آثار این صفت:

این سخن خداوند :« لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» ( انبیاء/22)

ترجمه :اگر در آسمانها و زمین ، غیر از یزدان ، معبودها و خدایانی می بودند و ( امور جهان را می چرخاندند ) قطعاً آسمانها و زمین تباه می گردید.

« مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذاً لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ»( مومنون/91)

ترجمه :

خداوند نه فرزندی برای خود برگرفته است و نه خدائی با او ( انباز ) بوده است ، چرا که اگر خدائی با او می بود ، هر خدائی به آفریدگان خود می پرداخت ( و در نتیجه هر بخشی از جهان با نظام خاصّی اداره می گردید ، و این با وحدت نظامی که بر سراسر هستی حاکم است ، سازگار نمی بود ) و هر یک از خدایان ( برای توسعه قلمرو حکومت خود ) بر دیگری برتری و چیرگی می جست ( و نظام عالم از هم گسیخته می شد و جهان هستی به تباهی می کشید ) .

« هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی مَاذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ»( لقمان/11)

ترجمه :اینها ( که می نگرید و می بینید ) آفریده های خدایند ، شما به من نشان دهید آنانی که جز خدایند چه چیز را آفریده اند ؟ ( تا شایسته پرستش و شراکت در الوهیّت را داشته باشند )

قرآن ما را  به بندگی در خور و مناسب این صفت  راهنمایی فرموده که عبارتست از: یکتا و یگانه دانستن خداوند و عبادت خالصانه برای او.

خداوند می فرماید:« وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء»( بینه/5)

ترجمه :در حالی که جز این بدیشان دستور داده نشده است که مخلصانه و حقگرایانه خدای را بپرستند و تنها شریعت او را آئین ( خود ) بدانند.

و ما را از شریک قرار دادن برای خدا برحذر داشته است

:« إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ» (نساء/116)

بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را ( از کسی ) نمی آمرزد.

مظاهر شریک قرار دادن برای خدا وعاقبت مشرکین در دنیا و آخرت را برایمان توضیح داده است و می فرماید:

« وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِی الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ»( یونس/18)

ترجمه :اینان غیر از خدا ، چیزهائی را می پرستند که نه بدیشان زیان می رسانند و نه سودی عائدشان می سازند ، و می گویند : اینها میانجیهای ما در نزد خدایند ( و در آخرت رستگارمان می نمایند ! ) بگو : آیا خدا را از وجود چیزهائی ( به نام بتان و انبازهای یزدان ) باخبر می سازید که خداوند در آسمانها و زمین سراغی از آنها ندارد ؟ ( مگر شما بتها را نماینده خدا نمی دانید ؟ آیا ممکن است خدا اگر نماینده ای می داشت از بودن آن بی خبر می گشت ، ولی شما باخبر از آن می شدید ؟ ! ) . خداوند منزّه ( از هرگونه انبازی ) و فراتر از آن چیزهائی است که مشرکان انبازشان می دانند .

 

2.       خداوند عزوجل بیان داشته که : با سخاوت و بخشنده  – روزی دهنده – احسان و نیکی کنند_ نیکوکار و عطا کننده نعمت هاست.

–          توصیف این صفت ها :« وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ» ( نحل/53)

آنچه از نعمتها دارید همه از سوی خدا است ( و باید تنها منعم را سپاس گفت و پرستید ).

نشانه های این صفت و آثار آن در هستی و وجود آدمی :

مثال هایی:

« قُلْ هُوَ الَّذِی أَنشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ» (ملک/23)

ترجمه :

خدا کسی است که شما را ( از عدم ) آفریده است ، و برای شما گوش و چشم و دل درست کرده است ( که وسیله کار و سعادت شما هستند . امّا شما این نعمتها را ) کمتر سپاسگزاری می کنید .

« وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِّنْهُ» ( جاثیه/13)

و آنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین است همه را از ناحیه خود ، مسخّر شما ساخته است .

« وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَداً » (نور/21)

اگر تفضّل و مرحمت الهی شامل شما نمی شد هرگز فردی از شما ( از کثافت گناه ، با آب توبه ) پاک نمی گردید.

 

 بندگی در خور و مناسب : شکرگزاری.

خداوند می فرماید:« وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» ( نحل/78)

ترجمه :

خداوند شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی ( از جهان دور و بر خود ) نمی دانستید ، و او به شما گوش و چشم و دل داد تا ( به وسیله آنها بشنوید و ببینید و بفهمید و نعمتهایش را ) سپاسگزاری کنید .

صورتهای انحراف از بتندگی: عدم شکرگزاری( کفران نعمت)

خداوند می فرماید:« وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ» (نحل/112)

ترجمه :خداوند ( برای آنان که کفران نعمت می کنند ، داستان ) مردمان شهری را مثل می زند که در امن و امان بسر می بردند و از هر طرف روزیشان به گونه فراوان به سویشان سرازیر می شد ، امّا آنان کفران نعمت خدا کردند ، و خداوند به خاطر کاری که انجام دادند ، گرسنگی و هراس را بدیشان چشانید ( و نعمتها را از ایشان سلب گردانید و بلاها بدانان رسانید ) .

 

3- خداوند بیان داشته که براستی او توانا، و چیره و مسلط است.

–          توصیف این صفات : «وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ»(یوسف/21) خدا بر کار خود چیره و مسلّط است.

–          « وَلَکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ»( بقره/253)  ولی خداوند آنچه را می خواهد ( از روی حکمتی که خود می داند ) انجام می دهد .

–          «إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ» (طلاق/3) خداوند فرمان خویش را به انجام می رساند و هر چه را بخواهد بدان دسترسی پیدا می کند .

–          آثار این صفات :

–          « هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ» ( آل عمران/6) او است که شما را در رحمهای ( مادران ) هر آن گونه که بخواهد شکل می بخشد ( و به صورتهای مختلف می آفریند ) .

« لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثاً وَیَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ** أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَاناً وَإِنَاثاً وَیَجْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیماً» شوری/50-49)

مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین از آن خدا است . هرچه بخواهد می آفریند . به هر کس که بخواهد دخترانی می بخشد و به هر کس که بخواهد پسرانی عطاء می کند …** و یا این که هم پسران می دهد و هم دختران . و خدا هر که را بخواهد نازا می کند .

–          بندگی مورد نظر : تسلیم شدن و فرمان برداری از خداوند عز وجل.

« قُل لاَّ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلاَ ضَرّاً إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ» ( اعراف/188)

بگو : من مالک سودی و زیانی برای خود نیستم ، مگر آن مقداری که خدا بخواهد و ( از راه لطف بر جلب نفع یا دفع شرّ ، مالک و مقتدرم گرداند . ) اگر غیب می دانستم ، قطعاً منافع فراوانی نصیب خود می کردم ( چرا که با اسباب آن آشنا بودم ) و اصلاً شرّ و بلا به من نمی رسد ( چرا که از موجبات آن آگاه بودم . حال که از اسباب خیرات و برکات و از موجبات آفات و مضرّات بی خبرم ، چگونه از وقوع قیامت آگاه خواهم بود ؟ ) .

از جمله صورتهای انحراف از این بندگی:

هم چون این سخن خداوند:« وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ»( نحل/58)

ترجمه 🙁 دختران را مایه ننگ و سرشکستگی و بدبختی می دانستند ) و هنگامی که به یکی از آنان مژده تولّد دختر داده می شد ( آن چنان از فرط ناراحتی چهره اش تغییر می کرد که ) صورتش سیاه می گردید و مملو از خشم و غضب و غم و اندوه می شد .

 

4- خداوند خود را به سلطان و ملک توصیف میکند.

وصف این صفت: « لِّلَّهِ ما فِی السَّمَاواتِ وَمَا فِی الأَرْضِ» ( بقره/284) 

آنچه در آسمانها است و آنچه در زمین است ، از آن خدا است.

« لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»( حدید/2)

مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خدا است.

« قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(آل عمران/26)

ترجمه :بگو : پروردگارا ! ای همه چیز از آن تو ! تو هر که را بخواهی حکومت و دارائی می بخشی و از هر که بخواهی حکومت و دارائی را بازپس می گیری ، و هر کس را بخواهی عزّت و قدرت می دهی و هرکس را بخواهی خوار می داری ، خوبی در دست تو است و بیگمان تو بر هر چیزی توانائی .

بندگی مطلوب : اطاعت از دستورات خدا.

خداوند میفرماید:« وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»( احزاب/36)

هیچ مرد و زن مؤمنی ، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند ( و آن را مقرّر نموده باشند ) اختیاری از خود در آن ندارند ( و اراده ایشان باید تابع اراده خدا و رسول باشد ) .

و یا می فرماید:

« إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ» ( نساء/58)

ترجمه :بیگمان خداوند به شما ( مؤمنان ) دستور می دهد که امانتها را ( اعم از آنچه خدا شما را در آن امین شمرده ، و چه چیزهائی که مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امین دانسته اند ) به صاحبان امانت برسانید ، و هنگامی که در میان مردم به داوری نشستید این که دادگرانه داوری کنید .

صورتهایی از انحراف از این بندگی عبارتست از : نافرمانی و طغیانگری.

« وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ »(کهف/50)

ترجمه :

( ای پیغمبر ! آغاز آفرینش مردمان را برایشان بیان کن ) آن گاه را که ما به فرشتگان گفتیم : برای آدم سجده کنید . آنان جملگی سجده کردند مگر ابلیس که از جنّیان بود و از فرمان پروردگارش تمرّد کرد .

« وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»( مائده/47)

و کسی که بدانچه خداوند نازل کرده است حکم نکند ، او و امثال او متمرّد ( از شریعت خدا ) هستند .

————————————

منبع: بازگشت به قرآن چرا و چگونه؟ /  نویسنده: مجدی الهلالی / مترجم:مجتبی دوروزی / انتشارات:نشر احسان /نوبت چاپ:اول 1389/http://eslahe.com

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۳۲
111 111