(أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا) [الأنبیاء: 30].
ترجمه: آیا کافران نداستند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر جدا کردیم.
وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (۸۸)
و کوهها را مىبینى [ و ] مىپندارى که آنها بىحرکتند و حال آنکه آنها بمانند ابرها درحرکتند . [ این ] صُنعِ خدایى است که هر چیزى را در کمال استوارى پدید آورده است . بدرستیکه، او به آنچه انجام مىدهید آگاه است .
﴿النمل، ۸۸﴾
{ ناقد قرآن این آیه را یکی از اغلاط قرآنی شمرده، حال آنکه:}
این آیه یکی دیگر از مصادیق اعجاز علمی قرآن می باشد .
با توجه به این آیه ؛ کوهها دو نوع حرکت دارند:
اگر به حرکت ابرها در آسمان دقت کنیم بهطور مرتب تغییر شکل آنها را میبینیم که در عین حرکت افقی، تغییر شکل هم میدهند .
زمین از لایههایی تشکیلشده است. لایه سطحی آن همین پوسته است که روی آن راه میرویم و کوهها روی آن قرارگرفتهاند . در زیر پوستهی زمین، لایهای به نام استنوسفر وجود دارد که این لایه مایع است و پوسته زمین بنوعی روی آن شناور است.
بر اساس قاعده بایستی پوسته زمین برروی کرهی زمین با سرعتی نامقبول در حرکت باشد. حرکتی که امکان سازش پذیری موجودات را سلب کند! اما کوهها مانع حرکت سریع پوسته بر روی زمینند.
در بین این بحث به آیه دیگر از اعجاز علمی قرآن اشاره میکنیم .
وَ الْجِبَالَ أَوْتَاداً (۷)
و آیا ما کوهها را [ چون ] میخهایى [ نگذاشتیم ] ؟
﴿النبإ، ۷﴾
قرآن کوهها را “میخ” معرفی میکند.
کار میخ، دوختن دو چیز به هم است. لایهی پوسته باید به لایهی زیرین استنوسفر دوخته شود تا از حرکت سریع پوسته بر روی زمین جلوگیری شود. میدانیم که کوهها همانگونه که قله و ارتفاع دارند، در زیر لایه سطحی(در استنوسفر) نیز دارای عمق و فرورفتگی هستند که مانع از حرکت پوسته بر روی لایه های دیگر میشود و میدانیم که اگر سرعت حرکت پوسته زمین بیشتر از حدود کنونی باشد، امکان و شرایط زیست در زمین برهم خواهد خورد و امکان سارش پذیری موجودات در مناطق مختلف از آنها سلب میشود.
بشر در ۱۴۰۰ پیش سال اینها را نمیدانست. کوهها بر اساس “هیئت بطلمیوسی” که اعتقاد دانشمندان زمان نزول قرآنست نمیتوانند حرکت داشته باشند. همچنین میخ بودن آنها را نمیتوان فهمید!
نتیجه این دوختن اینست که حرکت معتنابهی اتفاق نیفتد و پوسته زمین، حرکت جدی نداشته باشند. اگر کوهها نبودند مثلا ما که در ایران به دنیا آمدهایم چند سال بعد بایستی در موقعیت جغرافیایی دیگری مثل قطب شمال قرار بگیریم . کوهها مانع سرعت این حرکت میشوند.
البته حرکت وجود دارد اما بسیار کند وخفیف است .
علیرغم اینکه کوهها وجود دارند و پوسته زمین حرکت جدی ندارد، ولی باوجوداین آثار یخچالی در منطقه استوا دیدهشده است .
آثار یخچالی نتیجه فرایندیست که در اثر سائیدگی سطح کوهها بوجود میآید. “آثار یخچالی” حاصل حرکت انبوه یخ بر روی کوه است که در اثر جاذبه از قله بهطرف دامنه حرکت میکنند و در مسیر خود بمانند سمباده ای باعث میشوند سطح کوه سائیده شود . لذا فرسایش عظیمی اتفاق میافتد (زیر یخ حالت سنباده طبیعی میشود) و کوه شبیه سرسره میشود . این آثار متعلق به قطب شمال و قطب جنوب است ولی ما آنها را در ناحیهی استوا نیز دیده ایم. این تأییدی براین مطلب است که پوسته زمین حرکت کندی روی زمین دارد.
این دلیل بر حرکت افقی کوهها بود. اما حرکت دیگر(در هم پیچیدن کوهها):
ابرها حرکت دیگری نیز دارند که حرکت پیچشی است این حرکت در درون خود ابرها رخ میدهد . اگر به حرکت ابرها در آسمان دقت کنیم خواهیم دید که ابرها بهطور مرتب تغییر شکل میدهند یعنی درهم میپیچند و حرکت میکنند. آنها درعین حرکت افقی، تغییر شکل هم میدهند .
سطح کرهی زمین در ابتدا دارای اینهمه کوه نبوده است بلکه مسطح و هموار بوده است.
زمانی سطح کرهی زمین مملو از آب بوده است. سپس عوامل پوسته زایی باعث بوجود آمدن پستیها و بلندیها (خشکیها، کوهها و دره ها) شده و میشود!
این یکی دیگر از حرکتهای کوهها است که مانند ابرها صورت میگیرد!
و دیگر….:
توقع ابتدایی ما از لایه های رسوبی، موازی بودن آنها با سطح افقی زمین است اما در کوهها، لایههای رسوبی را با نظم مورد توقع نمیبینیم بلکه آنها را گاه مورب یا هلالی میبینیم. اینها محصول چرخش پوستهی زمین و کوهها درهم هستند .
چرا اینگونه میشوند ؟
بعدازاین که کره زمین به وجود آمد و سرد شد، پوسته برروی آن ایجاد شد (مثل لایهی نازک که روی سطح شیر داغ ایجاد میشود دارای چروکهایی است ) . عوامل فرسایشی دائماً از نوک کوهها قطعاتی را جدا کرده و به دامنهی کوه میریزد (عوامل فرسایشی متعدد است. آب که درون شکافها میرود و بعد از یخ زدن موجب ترکیدن سنگ میشود چراکه آب در اثر یخ زدن افزایش حجم پیدا میکند . باد- باران –گیاهان-تابش خورشید و … از دیگر عوامل فرسایشی هستند).
تصور کنید؛ درطی چندین میلیون سال از نوک کوهها فرسوده شده و به کوهپایهها سرازیر میشوند . ( اگرچه ما سطح کرهی زمین را بسیار سخت و محکم میبینیم ولی مثل یخ حالت انعطاف دارد ). پس از اینکه سر کوهها فرسوده و سبک شد وبعکس دامنه سنگین گردید، دامنه در مایع استنوسفر فرو میرود و بعکس، سر کوه بالا میآید .
این روند سالیان متمادی ادامه دارد و باعث حرکت پیچشی میشود که محصول فرسایش کوه است . دقیقا بمانند ابرها!!!!
نکته جالب اینکه اگر بنا باشد دائماً از سر کوه سائیده و فرسوده شود، انتظار میرود ارتفاع کوه نسبت به سطح دریا مرتباً کاهش پیدا کند درحالیکه اینطور نیست .
چرا که همزمان با اینکه دامنه در مایع استنوسفر فرو میرود، سر کوه بالا میآید. فلذا ارتفاع کوهها نسبت به دریا کاهش چندانی ندارد.
حرکت گردشی کوه در نتیجه همین فرایند صورت میگیرد .
و قرآن،۱۴۰۰ سال پیش به این حقیقت غیرقابل انکار اشاره کرده:
وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (۸۸)
و کوهها را مىبینى [ و ] مىپندارى که آنها بىحرکتند و حال آنکه آنها ابرآسا در حرکتند . [ این ] صُنعِ خدایى است که هر چیزى را در کمال استوارى پدید آورده است . بدرستیکه ، او به آنچه انجام مىدهید آگاه است .
﴿النمل، ۸۸﴾
براستی که:
وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ (۱۰۵)
و چه بسیار نشانهها در آسمانها و زمین است که بر آنها مىگذرند در حالى که از آنها روى برمىگردانند .
﴿یوسف، ۱۰۵﴾
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً (۱)
ستایش خدایى را که این کتاب [ آسمانى ] را بر بنده خود فرو فرستاد و هیچ گونه کژى در آن ننهاد
((پایان سوره انفطار)).
|
آیاتی که از ذات الله تعالى وعلم وعظمت او یاد کرده بس فراوان ، وکلماتی که قدرت آفریدگار ویکتایی.... |
آیاتی که از ذات الله تعالى وعلم وعظمت او یاد کرده بس فراوان ، وکلماتی که قدرت آفریدگار ویکتایی و نامهای نیکش راتوصیف می کنند چه زیباست. دراین نوشتاربه آیاتی که از "الله" سخن گفته می پردازیم. آیاتی که حروف اسم (الله)سبحانه وتعالى بانظمی شگفت آوردرآن متجلی است ومی پرسیم : آیا بشر می تواند به این شکل حیرت آورکلمات رابه نظم کشد؟
دراین سفرپربارقرآنی همراه با واژه کوتاه وزیبای " الله"خواهیم دید که چگونه خداوند تبارک وتعالی حروف اسمش را در کتابش با نظمی عجیب وفرید مرتب کرده است . نظمی که دلالت برنزول قرآن ازسوی خدا دارد و مبین آن است که هرحرفی در این کتاب عظیم ناطق به حق است وهررقمی ازأرقام قرآن گواه آن است که قرآن کتاب خداوند جلَّ وعلاست.
حروفی که خداوند تعالی به حکمتش آنها را ازمیان جمیع حروف برگزید تا خویش را " الله" بنامد , عبارتند از: الف ولام وهاء, که با نظمی معجز درآیات کتاب الهی مرتب ومنظم شده است, تا برای همه بشریت ثابت شود که قرآن کتاب خداست , و هر حرف قرآن نازله ازنزد اوست , این نظم معجزنظم عددی / رقمی حروف لفظ جلالة (الله)سبحانه وتعالى است , معجزه ای که در عصر اطلاعات (المعلومات الرقمیة) تجلی یافته تا گواه صدق کتاب خدا عزَّ وجلَّ باشد.
لازم است که به عزیزان خواننده یادآوری کنم که حروف را آنگونه که نوشته می شود ونه آنگونه که تلفظ می شود محاسبه کرده - و این شیوه ای ثابت دربحثهای اعجاز عددی است - و واو عطف را نیزکلمه مستقلی – به دلیل آنکه منفصل از پس وپیش خود نوشته می شود- درنظرگرفته ایم و مرجع این بحث رسم الخط عثمانی برای قرآن است.
مَن أصْدقُ مِنَ الله؟!
یقول عزّ من قائل: ( وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلاً) [النساء: 4/122]، در این کلمات زیبا ربُّ العزَّة از صِدقِ کلام وصدق قول خود سخن می گوید. درتناسب عدد 7 با حروف اسم (الله)تعالى تأمل می کنیم ، این تناسب ونظم توقیع خداوند تعالى است براینکه اوگوینده این کلام است و پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم آنطور که ملحدان ادعا می کنند گوینده آن نیست.
1- اگرحروف حروف اسم (الله)را دراین آیه که ازخدا سخن می گوید بشماریم 7 حرف می یابیم .
2- اگرارقام را به صف شوند هم عددی که به دست می آید مضرب 7 می باشد.
3-واگرازهرکلمه ای حروف اسم (الله) راخارج کنیم بازهم عددی که به دست می آید برابرست با:
7در7در7در7در7در100
4- واگرکلمات پیش وپس اسم (الله)، ونیز عدد حروف آنها و نیز عدد حروف اسم (الله)را بشماریم دائما اعدادی ازمضربهای 7 را خواهیم یافت !
و تفصیل این معجزه حقیقی
خدای عزَّ وجلَّ خطاب به همه انسانها می فرمایدً: (وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً وَعْدَ اللّهِ حَقّاً وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً)[النساء: 4/122]، این پرسش را قرآن برای مردم طرح می کند ، آیامعقول است که در آفریده ها کسی راستگوتر از آفریدگارآسمانهاوزمین باشد؟ اکنون إعجاز حقیقی دراین بخش : (وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً)،ونظام حیرت آوراین کلمات مُحْکَمة را ببینید، وإیمان ویقین مان به اینکه خداوند گوینده این کلمات است بیشترشود.کلمات این بخش وتعداد حروف آنها به قرارزیراست:
وَ |
مَنْ |
أَصْدَقُ |
مِنَ |
اللّهِ |
قِیلاً |
1 |
2 |
4 |
2 |
4 |
4 |
این عدد رابه همان ترتیب که نوشته شده درنظرگیرید : 442421 که بر7 بخش پذیراست :
442421 = 7 × 63203
وشگفت آنکه این بخشپذیری برعدد 63203 نیز صادق است :
63203= 7 × 9029
این معجزه ادامه دارد چراکه اگرحروف اسم (الله)رادرهرکلمه بخش قرآنی مذکوربشماریم هم تناسبی با عدد7 خواهیم یافت :
وَ |
مَنْ |
أَصْدَقُ |
مِنَ |
اللّهِ |
قِیلاً |
0 |
0 |
1 |
0 |
4 |
2 |
عدد 240100 از مضارب 7 می باشد :
240100 = 7 × 34300
وشگفت آنکه 34300 هم مضرب 7 می باشد :
34300 = 7 × 4900
وشگفت آورتر آنکه 4900 هم چنین است :
4900 = 7 × 700
و عدد700 هم که اظهرمن الشمس است :
700 = 7 × 100
أرقام مُحْکَمة
پس نظم عددی حروفوَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً ، که 442421 می باشد دو باربر7 بخشپذیراست و عددی که مربوط به اسم جلاله (الله)است یعنی 240100 هم چهارباربر7 بخشپذیراست. اگراین دونتیجه رابنویسیم داریم :
442421 = 7 × 7 × 9029
240100 = 7 × 7 × 7 × 7 × 100
حیرت آوراست که اگراعداد بخش ناپذیرنهایی رابه ترتیبی که ملاحظه کردید بنویسیم عدد جدیدیعنی 1009029 هم مضرب 7 می باشد :
1009029 = 7 × 144147
وسبحان الله که مجموع ارقام این عدد هم ازمضربهای هفت است :
9 + 2 + 9 + 1 = 21 = 7 × 3
برای کامل شدن نظم معجزه آسای مذکورملاحظه کنید که مجموع ارقام عدد بخش ناپذیرمعادله مزبور هم ازمضربهای7می باشد:
7 + 4 + 1 + 4 + 4 + 1 = 21 = 7 × 3
ومعجزه ادامه دارد
بازاگردرسخن خدا (وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً) [النساء: 4/122]، نظرکنیم و حروف لفظ جلاله (الله)درآن بشماریم خواهیم داشت:
حرف الف |
حرف لام |
حرف هاء |
3 |
3 |
1 |
عدد جدید نیز مضرب 7 می باشد : 133 = 7 × 19
ومجموع ارقام آن نیز برابر7 می باشد : 3 + 3 + 1 = 7
وسبحان الله! نصّی که از (الله) سخن می گوید، عدد حروف اسم (الله)درآن 7 تاست ، وتکرار حروف اسم(الله)درآن از مضارب 7 می باشد ، وتوزیع حروف اسم (الله)درآن نیز ازمضارب 7 است آن هم 4 بار به تعداد حروف چهارگانه اسم(الله)!! ونتیجه نهایی نیز 100 می باشد یعنی که این نظم نشاندهنده آن است که قرآن صددرصد کلام الله است!
اگرهمراه لفظ جلاله و شگفتیهای عددی آن باشید شگفیتهای دیگری در قوله تعالى: (وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً)، خواهیم یافت.ومی پرسیم : اگر خداوند سبحان حروف اسم (الله)را در این نص کریم براساس نظم عددی مرتبط با عدد7 قرارداده است ، آیا موقعیت خود این اسم کریم هم دراین نظم اینکونه است ؟
موقعیت ممتاز اسم (الله)
اسم (الله)سبحانه وتعالى دراین نص موقعیتی ممتاز ومتناسب با عدد هفت دارد. یعنی عدد کلمات وحروف وحروف لفظ الجلالة قبل وبعد این اسم متناسب هفت است :
وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ |
اللّهِ |
قِیلاً |
4 |
|
1 |
عدد کلمات قبل ازاسم (الله) 4 وبعدازآن 1 کلمة است واحدة، که عدد 14 رامی نمایاند : 14 = 7 × 2
واگرحروف قبل قبل وبعد لفظ جلاله را بشماریم داریم :
وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ |
اللّهِ |
قِیلاً |
9 |
|
4 |
عدد حروف قبل وبعد اسم (الله)یعنی 49 نیز مضرب 7 می باشد : 49 = 7 × 7
واگراین قاعدة را درحروف لفظ جلالة (الف -لام وهاء) قبل وبعد از اسم (الله)بکاربندیم داریم
وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ |
اللّهِ |
قِیلاً |
1 |
|
2 |
عدد حاصل ازحروف اسم (الله)قبل وبعد ازاسم (الله) 21 ومضرب 7 است: 21 = 7 × 3
شمارش انباشتی (تراکمی )
اگرحروف کلمات را به شکل انباشتی بنویسیم داریم :
و |
مَنْ |
أَصْدَقُ |
مِنَ |
اللّهِ |
قِیلاً |
1 |
3 |
7 |
9 |
13 |
17 |
عدد حاصل 17139731 از مضارب هفت است : 17139731 = 7 × 2448533
واگر این روش را براساس شمارش حروف اسم (الله)در هرکلمه بنویسیم وآن رابصورت انباشتی پیوسته (یعنی محاسبه حروف کلمه با قبل ازآن بنویسیم ) داریم :
وَ |
مَنْ |
أَصْدَقُ |
مِنَ |
اللّهِ |
قِیلاً |
0 |
0 |
1 |
1 |
5 |
7 |
این عدد نیزکه انباشت حروف الف ولام وهاء رادرکلمات نص نشان می دهد مضرب 7 می باشد:
751100 = 7 × 107300
پس تعدد طرق شمارش وآماروماندگاری نظم یکپارچه عددی گواه یکتایی فروفرستنده قرآن سبحانه وتعالى است.هرکس باآگاهی ازاین حقائق یقینی ناگزیر باید بپرسد:
آیا ممکن است انسانی ازپیش خود جمله ای چنین جامع وبلیغ وکوتاه بگوید وعدد حروف اسم خدا درآن را 7، وتکرار این حروف را ازمضارب 7، وتوزیعش را 7×7×7×7 قراردهد وسپس تکرار کلمات قبل وبعد اسم راازمضارب 7، وتکرار حروف قبل وبعد اسم را 7×7 و تکرار حروف اسم قبل وبعد این اسم را نیز ازمضارب 7 بگرداند؟
تازه این درمورد جمله ای مرکب ازچند کلمه است ،پس چگونه خواهد بود اگرازکسی خواهان کتابی حاوی بیش از هفتاد هزار کلمه چون قرآن شویم ؟ وراست گفت خدا درمورد عظمت کتابش که :(قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْأِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً)[الإسراء: 17/88].
نخستین آیه وآخرین آیه ای که درآن اسم (الله) ذکرشده است
اگردنبال نخستین آیه ای که اسم (الله) جلّ وعلا درآن ذکرشده باشیم می بیابیم که درنخستین آیة قرآن است یعنی : (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ)[الفاتحة: 1/1]، أما آخرین آیه ای که این اسم کریم درآن ذکرشده قوله تعالى: (اللَّهُ الصَّمَدُ)[الإخلاص: 112/2] است . اگرعدد سوره هایی بین فاتحهالکتاب یعنی نخستین سوره ای که کلمه (الله)برای نخستین باردرآن آمده راتا سوره اخلاص که برای آخرین باردرآن کلمة (الله)آمده است حساب کنیم 112 سوره می شود که مضرب 7 می باشد: 112 = 7 × 16
شمارش حروف این دوآیه جمعا 28 حرف است که مضرب 7 است :
بسم الله الرحمن الرحیم |
الله الصمد |
حروفش 19 |
حروفش 9 |
ومجموع مضرب 7 : 19 + 9 = 28 = 7 × 4
واگرحروف اسم (الله)در دوآیه یعنی الف ولام وهاء رابشماریم 14 حرف می شود که مضرب 7 است :
بسم الله الرحمن الرحیم |
الله الصمد |
ا ل هـ = 8 |
ا ل هـ = 6 |
ومجموع مضرب 7 : 8 + 6 = 14 = 7 × 2
توجه فرمایید که عدد حروف دوآیه (28) دوبرابرعدد حروف اسم (الله)یعنی 14 است واین را مقایسه کنید با نتیجه قبلی که عدد حروف لغت قرآن 28 حرف، وعدد حروف ممیزة درقرآن نصف یعنی 14حرف است.
عدد حروف اسم (الرحمن)یعنی الف ولام وراء وحاء ومیم ونون درهردوآیه هم ازمضارب هفت است:
بسم الله الرحمن الرحیم |
الله الصمد |
حروف الرحمن = 15 |
حروف الرحمن = 6 |
ومجموع مضرب 7 : 15 + 6 = 21 = 7 × 3
و این قاعده درمورد حروف کلمه (الرَّحِیمِ)سبحانه وتعالى صادق است ، ومجموع عدد حروف اسم (الرَّحِیمِ) در هردوآیه 21 می باشد .
ودراینجاست که پرسش ازاین نتایج راتکرار می کنیم
آیا اینکه عدد سوره هایی که نخستین وآخرین باردرآنها اسم (الله)آمده ازمضارب هفت است امری تصادفی است ؟ یاتعداد حروف دوآیه که مضرب هفت است عدد حروف اسم (الله) دراین دوآیه یاعدد حروف اسم (الرحمن)ونیز عدد حروف(الرحیم) که همگی مضرب 7 هستند امری تصادفی است؟
وپرسش : آیا ممکن است که این نظم محکم برای اسم (الله)درنخستین وآخرین آیه ای که ازالله سخن گفته اند برخاسته ازتصادف باشد؟ یا خداوند تعالى به علم وحکمتش این کتاب عظیم را چنین متناسب درهرچیزقرارداده است ؟
دراین معادله نظمی پیچیده درتداخل بینحروف آیات می بینیم. درآیة نخست قرآن سه اسم خداوند:
(الله الرحمن الرحیم)که مرکب از هشت حرف الفبایی است :
|
ل |
هـ |
ر |
حـ |
م |
ن |
ی |
وآخرین آیه ( الله الصمد)شامل 6 حرف الفباست :
ا ل هـ ص م د
الله الرحمن الرحیم |
الله الصمد |
8 |
6 |
مجموع حروف ازمضارب هفت است: 8 + 6 = 14 = 7 × 2
این نتیجه را با نتیجه قبلی که عدد حروف اسم (الله)درهردو آیه 14 حرف بود مقایسه فرمایید.
هـو الله
یکی ازآیات عمیق قرآن دراواخرسوره حشراست که درآن خداوند سبحان خویش رامی شناساند : (هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ) [الحشر: 59/23]، این شناساندن خدا وصفات وقدرت او با کلمات است ، اما اعداد راسخن وبلاغت خاص خود است .آیات را درجدولی با تعداد حروف الف ولام وهاء بدینگونه می نوبسیم :
هُوَ |
اللَّهُ |
الَّذِی |
لَا |
إِلَهَ |
إِلَّا |
هُوَ |
الْمَلِکُ |
الْقُدُّوسُ |
1 |
4 |
2 |
2 |
3 |
3 |
1 |
3 |
2 |
السَّلَمُ |
الْمُؤْمِنُ |
الْمُهَیْمِنُ |
الْعَزِیزُ |
الْجَبَّارُ |
الْمُتَکَبِّرُ |
3 |
2 |
3 |
2 |
3 |
2 |
سُبْحَنَ |
اللَّهِ |
عَمَّا |
یُشْرِکُونَ |
0 |
4 |
1 |
0 |
عددی که به دست می آید بر7 بخشپذیر است :
140232323231332241 = 7 × 20033189033047463
نتیجه شمارش حروف لفظ جلالة (الف ولام وهاء) درآیه مذکور درجدول زیر آمده است :
حرف الألف |
حرف اللام |
حرف الهاء |
17 |
18 |
6 |
این عدد هم بر7 بخشپذیراست : 61817 = 7 × 8831
این نظم بارها درکتاب خدا تکرار می شود ورسم الخط آن خود نکاتی دارد مثلا کلمه (السلام) بدون ألف نوشته شده : (السَّلَم)درحالی که ازکلمه (الجَبَّار)الف حذف نشده است چراکه حذف آن موج خلل درنظم
می شد این موضوع برای کلمه (سبحان) که دربدون ألف (سُبْحَنَ)،نیز صادق است آیااین رسم الخط تصادفی است ؟
خداوند تعالى درآیه بعد درمورد خویش می فرماید: (هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)[الحشر: 59/24]. اسم (الخالق) بدون الف (الخلق)،مانند (السماوات) که(السموت)نوشته شده ولی اسم (البارئ)با الف،واین برای حفظ نطم عددی به قرارزیراست :
هُوَ |
اللَّهُ |
الْخَلِقُ |
الْبَارِئُ |
الْمُصَوِّرُ |
لَهُ |
الْأَسْمَاء |
الْحُسْنَى |
یُسَبِّحُ |
1 |
4 |
3 |
3 |
2 |
2 |
4 |
2 |
0 |
لَهُ |
مَا |
فِی |
السَّمَوَتِ |
وَ |
الْأَرْضِ |
وَ |
هُوَ |
الْعَزِیزُ |
الْحَکِیمُ |
2 |
1 |
0 |
2 |
0 |
3 |
0 |
1 |
2 |
2 |
عدد حاصل بر7 بخشپذیراست :
2210302012024223341 = 7 × 15757430289174763
وحدانیت خدا
خداوند عزَّ وجلَّ درموردوحدانیت خویش می فرماید : (إِنَّنِی أَنَا اللهُ لا إِلَهَ إلاّ أنَا)[طه: 20/14]، این هفت کلمه می گوید که انه لا إله إلا الله، وازعجائب این کلمات آن است که خدای الله تعالى حروف اسمش درآن را با نظم مرتبط با 7 احکام بخشیده است .جدول زیرارتباط آیه باحروف لفظ جلاله رانشان می دهد:
إِنَّنِی |
أَنَا |
اللهُ |
لا |
إِلَهَ |
إلاّ |
أنَا |
1 |
2 |
4 |
2 |
3 |
3 |
2 |
عدد حاصل ازتوزیع حروف لفظ جلاله (الله)درکلمات 7 گانه ازمضربهای 7 می باشد :
2332421 = 7 × 333203
حتى حروف کلمات این بخش نظمی مرتبط با عدد 7 دارد:
إِنَّنِی |
أَنَا |
اللهُ |
لا |
إِلَه |
إلاّ |
أنَا |
4 |
3 |
4 |
2 |
3 |
3 |
3 |
عدد حاصل ازنص 7 حرفی خود ازمضربهای 7 می باشد: 3332434 = 7 × 476062
ااگراین نص را دوبخش کنیم می یابیم که :
1 ـ بخش نخست از خدای تعالى سخن می گوید: (إِنَّنِی أَنَا اللهُ).
2 ـ بخش دوم از وحدانیت خدای تعالى سخن می گوید: (لا إِلَهَ إلاّ أنَا).
وعجیب آنکه تناسب 7 تایی برقراراست :
إِنَّنِی |
أَنَا |
اللهُ |
4 |
3 |
4 |
عدد حروف بخش نخست ازمضربهای هفت است : 434 = 7 × 62
ودرمورد بخش دوم نیز چنین است :
لا |
إِلَهَ |
إلاّ |
أنَا |
2 |
3 |
3 |
3 |
عدد 3332 مضربی از هفت است : 3332 = 7 × 7 × 68
خواننده گرامی توجه فرمایید که بخش نخست از خدای تعالى سخن می گوید (إِنَّنِی أَنَا اللهُ) وعدد نمایانگرحروفش تنها یک بارمضرب 7 می باشد امابخش دوم که سخن ازوحدانیت خدای تعالى (لا إِلَهَ إلاّ أنَا) دارد دوباربر7 تاکید دارد . چراکه برخی خدا راقبول دارند و مشکل آنها درتوحید (یکی دانستن) خداست. حال می پرسیم: آیابزرگترین نویسندگان جهان می تواند چنین کتابی بنویسد که نظمی عدی وچنین دقیق داشته باشد؟ آیا اگرتمام دانشمندان جهان با وسایل ورایانه های شان گرد هم آیند می توانند کتابی چنین بیافرینند؟
تعدد نظم عددی دریک آیـه
خدای سبحان در وصف قدرت ودقّت صنع وتصویرگری خویش می فرماید: (هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)[آل عمران: 3/6]. این آیه ازآیات خالق عزّ وجل و مجموعه ای ازکلمات وحروف، که هریک به مقدارومیزان وحساب دقیق بکاررفته است. یادآورمی شویم که این آیه در سوره آل عمران است که با (الـم)،آغاز می شود وخواهیم دید که بین این حروف مقطعه علاوه برحروف اسم (الله)ارتباطی شگفت آوروجوددارد.
توزیع حروف (الـم)
کلمات آیة راباتوجه به تعداد حروف (الـم) درهرکلمه می نویسیم:
هُوَ |
الَّذِی |
یُصَوِّرُکُمْ |
فِی |
الأَرْحَامِ |
کَیْفَ |
یَشَاءُ |
0 |
2 |
1 |
0 |
5 |
0 |
1 |
لاَ |
إِلَـهَ |
إِلاَّ |
هُوَ |
الْعَزِیزُ |
الْحَکِیمُ |
2 |
2 |
3 |
0 |
2 |
3 |
عدد حاصل از مضربهای 7 می باشد : 3203221050120 = 7 × 457603007160
وحتی اگرعدد را برعکس هم بنویسیم این حالت مشاهد می شود :
0210501223023 = 7 × 30071603289
نکته دیگر آنکه شمارحروف الف ولام ومیم دراین آیه ازمضربهای هفت است :
2 + 1 + 5 + 1 + 2 + 2 + 3 + 2 + 3 = 21 = 7 × 3
این نتایج شگفت آوردرمرود حروف لفظ جلاله (الله) هم دیده می شود.
توزیع حروف اسم (الله)
کلمات آیه را با تعداد حروف لفظ جلاله (الله) درآنها می نویسیم :
هُوَ |
الَّذِی |
یُصَوِّرُکُمْ |
فِی |
الأَرْحَامِ |
کَیْفَ |
یَشَاءُ |
1 |
2 |
0 |
0 |
4 |
0 |
1 |
لاَ |
إِلَـهَ |
إِلاَّ |
هُوَ |
الْعَزِیزُ |
الْحَکِیمُ |
2 |
3 |
3 |
1 |
2 |
2 |
عدد حاصل بر7 بخشپذیراست : 2213321040021 = 7 × 316188720003
وعجیب آنکه اگرعدد رابرعکس هم بنویسیم چنین است :
1200401233122 = 7 × 171485890446
ونکته دیگرآنکه شمارحروف الف ولام وهاء دراین آیه هم 21 حرف یعنی 7 × 3 می باشد، کما ابنکه عدد حروف آیة 49 است : 49 = 7 × 7
وپاک ومنزه است آنکه این ارقام را احصاء فرمود . آیه از قدرت آفریدگارهفت آسمان سخن می گوید و شمار حروفش هفت درهفت (49) است و شمارحروف (الـم) ازمضربهای هفت وتوزیع این حروف نیز ازمضربهای هفت است چه آن راازراست به چپ بنویسیم وچه برعکس .سپس شمارحروف اسم (الله) نیز ازمضربهای هفت وتوزیع این حروف نیز ازمضربهای هفت است چه آن را ازراست به چپ بنویسیم وچه برعکس ، آیا این تناسب تصادفی است؟
---------------------
عبد الدائم الکحیل
شاید شما هم مثل من تعجب کنید اگر بدانید ده حقیقت علمی مهمی که در قرن اخیر کشف شده است, قرآن 1400سال پیش از آن پرده برداشته است .... .... |
ویژگی منحصر به فرد دوران ما این است که به عصر فضا نامگذاری شده است زیرا انسان توانسته است بسیاری از حقایق خیره کننده جهان خلقت را کشف کند و نوع نگاه ما را به جهان پیرامون خود تغییر دهد. عجیب آنکه که می بینیم این حقایق به طور واضح در کتابی که قبل از 1400سال پیش نازل شده است, بیان شده است. آن هم در دورانی که علم نجوم چیزی جز طالع بینی,فریب, خرافه و افسانه نبود.
خداوند بزرگ این حقایق علمی را در کتابش نهاده است تا راهنمای کسانی باشد که در حقانیت آن تردید دارند تا به واسطه آن نور حق و عظمت رسالت اسلام را دریابند... از مهمترین این حقایق علمی عبارتند از:
1- چگونگی آغاز جهان خلقت
از مهمترین اکتشافات دانشنمدان در قرن بیستم بی اعتبار ساختن اندیشه ازلی و ابدی بودن جهان است؛ آنان با دلایل متقن علمی ثابت کرده اند که آفرینش جهان با یک انفجار مهیب آغاز شده است که از آن به "انفجار بزرگ" یاد می کنند. تحقیقات همچنان درباره جزئیات این انفجار ادامه دارد. آنان می گویند: جهان هستی در ابتدا یک توده واحد بوده که منفجر شده و طی میلیون ها سال به شکل کنونی خود درآمده است.
برخی دانشمندان ترجیح می دهند که در بیان این پدیده به جای کلمه" انفجار هستی" از اصطلاحات دقیق تری چون "انفصال" استفاده کنند. در هر حال آنچه که مهم است این است که آنها با جعل این اصطلاحات در صدد بیان این واقعیت اند که جهان هستی در ابتدا یک توده واحد به هم پیوسته بوده (کانتا رتقا) سپس اجزای آن از یکدیگر انفصال یافته است(انفتقت) و بعد از آن ستارگان و کهکشانها و زمین و ... به وجود آمده است.
قرآن در بیان پدیده آغاز آفرینش با شیوه ای کاملا دقیق از دانشنمدان غربی پیشی گرفته است.
قرآن 1400 سال پیش در بیان این حقیقت دانشنمدان غرب پیشی گرفته است و دقیقا همان چیزی را می گوید که دانشمندان به آن دست یافته اند. به این آیه توجه کنید:
(أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا) [الأنبیاء: 30].
ترجمه: آیا کافران نداستند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر جدا کردیم.
اینجاست که این سوال متوجه کسانی می شود که حقانیت قرآن را منکرند: در زمان نزول قرآن چه کسی می دانست که جهان در ابتدا یک توده واحد به هم پیوسته بوده(رتقا) سپس از یکدیگر جدا شده (انتفتقت) و آنگاه جهانی کنونی به وجود آمده است. آیا او کسی جز خدای بلندمرتبه است؟
2- انبساط جهان
شاید بتوان"نظریه انبساط جهان" را مهمترین کشف نجومی قرن بیستم دانست, بر طبق این نظریه کهکشانها با سرعت فوق العاده ای در حال حرکت و فاصله گرفتن از یکدیگرند که در نتیجه آن, جهان هستی به طور مداوم در حال گسترش و انبساط است.
جهان هستی با سرعت زیادی در حال انبساط است اما ما آن را احساس نمی کنیم. دانشنمدان با استفاده از ابزار آلات پیشرفته توانسته اند سرعت آن را اندازه بگیرند. این حقیقتی است که در زمان نزول قرآن هیچ کسی اطلاعی از آن نداشت.
این دستاورد علمی دانشنمدان بعد از تحقیقات بسیار و صرف هزینه های زیاد و در مدت زمان طولانی به دست آمده است. عجیب آن که قرآن قبل از 1400سال پیش در آیه زیر خبر از گسترش جهان داده است.
( وَالسَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ)[الذاریات: 47]
ترجمه: ما آسمان را با قدرت بنا کردیم و گستراننده آن هستیم.
3- چگونگی پایان جهان
نظریات متفاوتی درباره پایان جهان ارائه شده است اما نقطه اشتراک همه آن ها این است که جهان روزی به پایان خواهد رسید, بنابراین ممکن نیست انبساط جهان هستی تا ابد ادامه داشته باشد زیرا طبق قانون بقای انرژی, میزان ماده و انرژی همیشه ثابت است در نتیجه, گسترش جهان هستی متوقف خواهد شد و همان گونه که گسترش یافته بود شروع به بازگشت و جمع شدن خواهد کرد.
نظر کنونی دانشمندان این است که شکل جهان تقریبا به صورت یک ورقه مسطح است که اندکی انحنا دارد.
عجیب آنکه قرآن در آیه زیر به چگونگی پایان جهان و شکل جهان هستی که مانند یک ورقه منحنی است, اشاره کرده.
(یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ) [الأنبیاء: 104]
ترجمه: روزى که آسمان را همچون طومار نوشتهها درهم مىپیچیم و همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را باز مىگردانیم، این وعدهاى است بر عهدهى ما و ما حتماً انجام دهنده ى وعدههاى خود هستیم
(اگر دقت شود می یابیم که ورقه های طوماری که غالبا در گذشته ها استفاده می شده ورقه ای مسطح است که به علت تا شدن اندکی انحنا پیدا می کند.)
4- سیاهچاله های فضایی
سیاهچاله های فضایی پدیده های عظیمی اند که تحقیق درباره وجود آنها تا بیش از نیم قرن ذهن دانشنمدان را به خود مشغول داشت تا اینکه سرانجام به وجود آنها اذعان کردند. دانشمندان می گویند: هنگامی که ستارگان بزرگتر می شوند ( سوخت هسته ای خود را به طور کامل تمام می کنند و در نیتجه نیروی گرانش موجود در آن بر ستاره غلبه کرده و باعث فرو ریزش آن به داخل و) تشکیل سیاه چاله می شود. هیچ چیزی نمی تواند از میدان جاذبه چنین ناحیه ای خارج شود ، حتی یک دسته پرتو نور و به همین علت است که سیاهچاله ها قابل رؤیت نیستند.
دانشمندان سیاهچاله ها را دارای سه ویژگی اساسی می دانند:1- غیر قابل رؤیت اند 2- حرکت می کنند 3- جذب کننده ی سایر اجرام آسمانی اند. عجیب آنکه قرآن همین اوصاف را در این آیه ذکر می کند.
(فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْکُنَّسِ) [التکویر: 14-15].
ترجمه: سوگند به (ستارگان) پنهان که در حال حرکت و جذب کننده اند.
الخنّس یعنی آنچه که پنهان میشود و دیده نمیشود, الجوار یعنی آنچه که با سرعت زیادی در حال حرکت است و الکنّس یعنی چیزی که جذب میکند (و صفحه آسمان را جاروب میکند). و این همان چیزی است که دانشنمدان درباره سیاهچاله ها به آن معترفند.
(مترجم: کُنّس جمع کانس است و کانس در زبان عربی چیزی است که جاروب می کند. وقتی در زبان عربی گویند: کنس البیت یعنی خانه را جاروب کرد در واقع سیاهچاله ها به علت قدرت جاذبه فوق العاده ای که دارند بسیاری از اجرام آسمانی را به سمت خود جذب می کنند و گویا فضای اطراف را جاروب می کنند!)
قرآن زمانی از سیاهچاله ها سخن به میان آورده است که احدی روی کره زمین هیچ تصوری از آن نداشته است.
5- تپ اخترها (ستاره های تپنده)
تپ اخترها از جنجالی ترین اکتشافات قرن بیستم محسوب میشوند, تپ اخترها به ستاره هایی اطلاق می شود که از آنها صدایی شبیه صدای چکش صادر می شود. به همین خاطر دانشمندان آن ها را چکشهای غول پیکر نامیده اند. آن ها بعد از تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیده اند که این ستاره ها از خود امواج بسیار قوی و نفوذ کننده ای صادر می کنند که توانایی نفوذ از همه چیز را داراست؛ در یک نتیجه کلی می توان گفت که آنها "کوبنده" و "نافذ اند".
تپ اخترها یکی از حیرت آورترین پدیده های نجومی برای دانشنمدان اند.
قرآن با عباراتی رسا این حقیقت را بیان کرده است. آنجا که به این نوع ستاره ها سوگند یاد کرده و فرموده: (وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ * النَّجْمُ الثَّاقِبُ) [الطارق: 1-3].
ترجمه: سوگند به آسمان و(ستاره)کوبنده (ا) و تو چه مىدانى ستاره کوبنده چیست (2)همان ستاره نافذ(3).
به راستی که این آیات گواه صدق خدای سبحان در قرآن است.
6- ساختار بافتگونه کیهان (بافت کیهانی)
در قرن بیست و یکم دانشمندان سه کشور آمریکا, آلمان و انگلیس بزرگترین محاسبات کامپیوتری را به واسطه ابررایانه ها به منظور دستیبابی به شکل جهان هستی انجام دادند تا اینکه سوپرکامپیوتر, نمایی کوچک از ساختار جهان هستی ارائه داد.
جالب اینکه شکل ارائه شده مانند یک بافت بود, بر طبق این شکل دانشنمدان به این نتیجه رسیدند که کهکشانها مانند رشته های محکم یک بافت قرار گرفته اند؛ رشته هایی که مسافت هر یک از آنها به میلیونها سال نوری می رسد. نتیجه کلی دانشمندان این است که کیهان با کهکشانها بافته شده است.
این جهان خلقتی است که در آن زندگی می کنیم... در این تصویر رشته هایی را مشاهده می کنید که یک بافت محکم کیهانی را تشکیل می دهند. مسافت هریک از این رشته ها به میلیون ها سال نوری می رسد.
عجیب اینکه قرآن در آیه زیر به طرز حیرت آوری از این بافت کیهانی سخن گفته است.
(وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ) [الذاریات: 7]
ترجمه: سوگند به آسمان دارای رشته بافتهای محکم.
به راستی که اگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده خدا نیست چگونه به این حقیقت علمی دست یافته است؟
7- وجود حیات در فضا
بعد از کشف آثار ابتدایی ترین انواع حیات بر روی یکی از شهاب سنگهایی که از فضا به زمین فرود آمده بود سفرهای فضایی دانشنمدان به منظور کشف موجودات فضایی شروع شد. آنها بعد از مدتی کشف کردند که بر روی مریخ و سیارات دیگر مقادیری از آب وجود دارد و سرانجام نتیجه کلی آنها این بود که حیات در همه جا وجود دارد.
تقریبا می توان گفت که دانشمندان نجوم اتفاق نظر دارند که حیات در سیارات دیگر هم وجود دارد.
این حقیقت در قرن بیست و یکم کشف شد ولی قرآن در قرن هفتم میلادی در آیه زیر از آن خبر داده است.
(وَمِنْ آَیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا یَشَاءُ قَدِیرٌ)[الشورى: 29]
ترجمه: و از آیات اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر نموده و او هر گاه بخواهد بر جمع آنها تواناست.
8- ساختمان کیهانی
تا مدتها دانشنمدان گمان می کردند که حجم زیادی از کیهان را فضاهای خالی پر کرده است اما به تازگی کشف کرده اند که کیهان یک بنا و ساختمان محکم است و از آن با عنوان"ساختمان کیهانی" یاد می کنند. در سایه اکتشافات جدید دیگر کلمه "فضا: مکان خالی" معنایی ندارد چرا که کهکشانها, به منزله بلوکهای ساختمان کیهان به شمار می روند که بین آنها را ماده و انرژی تاریک پر کرده است.
کهکشانها مانند بلوکهای ساختمان کیهانی اند و ماده تاریک فضای هستی را پر کرده است.
عجیب اینکه در قرآن به هیچ وجه کلمه "فضا" به کار برده نشده است بلکه از آسمان با کلمه"بناء: ساختمان" یاد شده است. به عنوان مثال به این آیه توجه کنید: (الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً) [البقرة: 22]
ترجمه: آن (خداوندى) که زمین را براى شما فرشى (گسترده) و آسمان را بنایى (افراشته) قرار داد.
در آیه دیگر هم دقیقا به همین حقیقت اشاره شده است. (وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا) [الشمس: 5]
ترجمه: و قسم به آسمان و کسى که آسمان را بنا کرده.
همه این آیات نشان می دهد که قرآن از جهت علمی بسیار دقیق است و همین دلیلی است بر حقانیت این کتاب.
9- دودهای کیهانی
تا مدتها دانشنمدان گمان می کردند که در کیهان, غبارهای فضایی وجود دارد ولی به تازگی کشف کرده اند آنچه که گمان می کردند غبار است "دودهای کیهانی"اند که شبیه همان دودی است که می شناسیم. در فضای کیهان مقادیر بسیار زیادی از این دودها که ناشی شده از انفجارات ابتدای خلقت است وجود دارد.
آزمایشات نشان می دهد که ذرات این دودها شباهتی به ذرات غبار ندارد. تشکیل این دودها به میلیاردها سال قبل در آغاز آفرینش جهان بر می گردد.
در این تصویر نمونه ای از دودهای کیهانی را مشاهده می کنید که تا سالها دانشنمدان گمان می کردند غبار کیهانی است.
جالب اینکه قرآن درباره ابتدای آفرینش کیهان چنین می گوید: (ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ) [فصلت/11]
ترجمه: سپس به آفرینش آسمان پرداخت در حالی که به شکل دود بود.
اینجاست که از کسانی که در حقانیت قرآن تردید دارند می پرسیم: حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) از کجا این علوم را قبل از هزار و چهارصد سال پیش آورده است؟
10- ماده تاریک
در حال حاضر نوعی رقابت میان دانشمندان علم نجوم درباره ماهیت ماده تاریک وجود دارد. یافته های علمی بیانگر این است که ماده تاریک ماده ای است که درصد بسیار زیادی از فضای هستی را پر کرده است و کهکشانها و ستارگان لابه لای این ماده تاریک قرار گرفته اند. ماده تاریک بسیار قوی است و بر روی چگونگی توزیع ماده مرئی در جهان هستی تاثیر مستقیم دارد.
ماده تاریک بسیار قوی است و به همراه انرژی تاریک بیش از 96% هستی را تشکیل می دهد.
ماده تاریک در قرآن به طرز دقیقی وصف شده است, قرآن نام این ماده را "السماء: آسمان"نامیده است. خداوند می فرماید: (وَزَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ) [فصلت: 12]
ترجمه: آسمان پایین را با چراغ ستارگان زینت دادیم و آن را حافظ قرار دادیم. این تقدیر خدای دانا و شکست ناپذیر است.
در نتیجه ستارگان آسمان را زینت می دهند ولی ما آسمان را به طور مستقیم نمی بینیم بلکه تنها ستارگانی که آسمان را زینت می دهند می بینیم. این آسمان بسیار قوی و سخت است. خداوند متعال می فرماید: وَبَنَیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعًا شِدَادًا[النبأ: 12]
ترجمه: و بر فراز شما هفت (آسمان) محکم بنا کردیم.
این آسمان ها همان آسمان های هفت گانه است.... .
(مترجم: مؤلف محترم در مقالات دیگر, درباره بافت و ساختمان کیهانی و ارتباط آن با ماده تاریک و چگونگی تطابق این پدیده با آیات قرآن به طور مفصل تر پرداخته اند که خوانندگان محترم می توانند به آنها رجوع کنند).
به خدا سوگند اگر قرآن تنها شامل همین ده حقیقت علمی بود برای صدق حقانیت و اعجاز آن کافی بود در حالی که قرآن دارای صدها حقائق علمی درباره کوه ها و دریاها و پزشکی و روانشناسی و... است که همه آن ها گواه صدق این کلام پروردگار است که می فرماید: (سَنُرِیهِمْ آَیَاتِنَا فِی الْآَفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ) [فصلت: 53]
ترجمه: نشانههاى خود را در کرانههاى عالم و در نفس خودشان به آنان خواهیم نمایاند تا براى آنان روشن شود که او حقّ است. آیا کافى نیست که پروردگارت بر همه چیز آگاه است؟
---------------------
به قلم: عبد الدائم الکحیل
منبع:
تمام اطلاعات علمی ذکر شده از سایت اینترینتی سازمان فضایی ناسا گرفته شده است
پیامبر اکرم (ص) دستور داده اند که حتی در حالت جنگ نیز درختان را قطع نکنید و جنگل ها را آتش نزنید و زنان، کودکان و پیران را نکشید.... |
پیامبر اکرم (ص) دستور داده اند که حتی در حالت جنگ نیز درختان را قطع نکنید و جنگل ها را آتش نزنید و زنان، کودکان و پیران را نکشید... رفتار با شفقت و ملایمت با دشمنان حتی وقتی در حالت جنگ باشیم، نشان دهندهء اوج رحمت است. ایشان همچنین مؤمنان را از آزار رساندن به موجودات زنده نهی کرده اند. به همین سبب قرآن کریم بر اهمیت همهء موجودات تاکید کرده و می گوید که آنان نیز گروه هایی مانند انسان ها هستند. می فرماید:
(وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ) (هیچ جنبنده ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده ای با دو بال خود پرواز می کند، مگر آنکه گروه هایی مانند شمایند، ما چیزی را در این کتاب فروگذار نکرده ایم، سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می شوند.) [الأنعام: 38].
داشتن این دیدگاه نسبت به مخلوقات انسان را یکی از آنان قرار می دهد تا آنان را کوچک نشمارد، آزار ندهد و با آنان بدرفتاری نکند.
---------------------
به قلم: عبد الدائم الکحیل
امروزه دانشمندان بر لزوم حفظ محیط زیست از طریق توجه به نظافت خیابان ها و شهرها تاکید دارند که این امر در بهداشت انسان ها، گیاهان و حیوانات تاثیر مثبت دارد.... |
امروزه دانشمندان بر لزوم حفظ محیط زیست از طریق توجه به نظافت خیابان ها و شهرها تاکید دارند که این امر در بهداشت انسان ها، گیاهان و حیوانات تاثیر مثبت دارد... خانم فرانسیسکا دوشاتل می گوید: «حضرت محمد (ص) توجه خاصی به محیط زیست به ویژه زمین داشته است تا جایی که خاک را ماده ای مطهر (پاک کننده) دانسته و علم عملا نشان داده است که خاک، حاوی آنتی بیوتیک هایی است که میکروبها را از بین می برد. ایشان فرموده اند:«زمین برای من سجده گاه و پاکیزه قرار داده شده است» این حدیث شامل اشارهء شگفت حضرت رسول (ص) به پاکیزگی خاکِ زمین و لزوم حفظ آن میباشد زیرا انسان بر آن سجده میکند و در نتیجه شایسته است به آن توجه نموده و آن را به بیهودگی هدر نداد.
---------------------
به قلم: عبد الدائم الکحیل
در کتاب « محمد (ص)، طلیعه دار حفظ محیط زیست» آمده است: «پیامبر اکرم (ص) به گیاهان و گل ها احترام زیادی می گذاشت.... |
در کتاب « محمد (ص)، طلیعه دار حفظ محیط زیست» آمده است: «پیامبر اکرم (ص) به گیاهان و گل ها احترام زیادی می گذاشت. فلسفهء ایشان در برخورد با طبیعت قبل از هر چیز فلسفه ای فراگیر و پیوسته بود، که بر پایهء پیوند اساسی و متقابل عناصر طبیعت استوار بود و مبدء آن در ایمان به این نکته قرار داشت که اگر انسان از یکی از عناصر طبیعت استفادهء نادرست کند و یا آن را به استهلاک رساند، مستقیما به تمام طبیعت زیان وارد کرده است. ایشان بر این باور بودند که همهء مخلوقات در مقابل خداوند برابر هستند و حیوانات، زمین، جنگل، چشمه های آب حقوقی دارد که باید محترم شمرده شود. قرآن نیز قرن ها پیش گیاهان را محترم داشته و آن را «کریم» توصیف کرده است، جایی که می فرماید: (أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ) (آیا به زمین نمی نگرند که چه اندازه گیاهان با ارزش در آن رویاندیم) [الشعراء: 7].
همچنین می فرماید: (وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ) (و از آسمان آبی نازل کردیم پس به وسیلهء آن از هر نوع گیاه با ارزش رویاندیم) [لقمان: 10].
---------------------
به قلم: عبد الدائم الکحیل