بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

آخرین نظرات

۸ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

دریافت
حجم: 499 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۳
111 111

دریافت
حجم: 503 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۹
111 111

دریافت
حجم: 235 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۴۹
111 111


به وسط تصویر زیر خیره شوید. آیا دایره های بنفش را باز هم می بینید؟(در حالی که به آن خیره هستید(وسط تصویر))


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۵۰
111 111

شنیده ام که سرنوشت هر کسی از قبل در لوحی نوشته شده است مگر انسان قدرت انتخاب و اختیار برای مشخص کردن راه خود ندارد؟پس چرا سرنوش و راه او از قبل مشخص شده؟

در مورد سرنوشت، دو تفسیر وجود دارد :
تفسیر نخست می‌گوید:
سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین شده، بنا بر این هر کس با سرنوشت معینی از مادر متولد می‌شود که قابل دگرگونی نیست. هر انسانی نصیب و قسمتی دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد. کوشش‌ها برای تغییر سرنوشت بیهوده است. بنا بر این تفسیر،‌ بدیهی است که انسان موجودی مجبور و بی اختیار است.
بررسی منابع اسلامی نشان می‌دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست. قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامی از قبیل:‌ تکلیف، جهاد، سعی و کوشش و استقامت و غیره را به هم می‌ریزد.
استاد مطهری می‌گوید: « اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی،‌ انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتی وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد». (1)
اما در تفسیر دوم از سرنوشت، در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان را مردود نمی‌داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است. سرنوشت و تقدیر انسان چنین است که او سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیار داشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.
تردیدی نیست که خداوند برای هر چیزی علت‌ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می‌آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و ... عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی‌پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی‌زند، بلکه نخست چیزی را تصور می‌کند، سپس به آن می‌اندیشد و پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت،‌ در انجام آن می‌کوشد. پس وقوع هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد . این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
بدیهی است این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان هم منافات ندارد،‌ زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد و سرنوشت خویش را رقم زند.
این که می‌گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است. بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند.
هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی می‌بیند . هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد . سایر راه‌ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین می‌کند. (2)
پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر ، او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند.
انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت‌های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
امیرالمؤمنین (ع) از کنار دیوار شکسته و کجی برخاست. پرسیدند: از قضای الهی فرار می‌کنی؟ فرمود: از قضای الهی به قدر او پناه می‌برم. (3) یعنی درست است که تا قانون علیت که منتهی به فرمان خداست، نباشد، دیوار شکسته سقوط نخواهد کرد، اما همان خداوند به من عقلی داده که آن خود ، یک حلقه از سلسله قانون علیت است و یک عامل بازدارنده در برابر این گونه حوادث. البته دیوار عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلی و طبق علت های خاص خود سقوط می‌کند. اما می‌توانم به قدر الهی پناه ببرم؛ یعنی با عقل خود چنان محل نشستن را اندازه گیری کنم که اگر دیوار سقوط کند روی من نیفتد». (4)
در قرآن آیات زیادی وجود دارد که به صراحت اختیار انسان و نقش اراده او را بیان داشته است؛ مانند آیه: «لیس للانسان الا ما سعی؛ (5)برای انسان چیزی جز حاصل سعی او نیست».
و مانند آیه: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ (6) خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد. مگر خودشان آن را تغییر دهند».
با یک مثال معنای قضا و قدر الهی روشن می‌شود: «اگر کسی بالای بام ایوانی خود را روی زمین بیفکند و بگوید: اگر مقدر است بمیرم می‌میرم و اگر مقدر است بمانم می‌مانم. این گفته درست نیست، زیرا قضا و قدر الهی این است که بشر دارای اختیار و اراده باشد . بتواند خود را از بام پرت کند و بمیرد و یا آن که از راه بام، پله پله به زیر آید و بماند. هر کدام را که انتخاب نماید، همان قضا و قدر و سرنوشت او است.
بنا بر این تعیین سرنوشت و مقدرات، به معنای تعیین علت‌ها و اسبابی است که زندگی انسان‌ها را رقم می‌زند . بخشی از اسباب و علت‌ها به وسیله انسان تحقق می‌یابد.
البته ما معتقدیم که حوادث و وقایع ریزو درشت زندگی هر فرد توسط خداوند از قبل تقدیر می شود و این امور در دو لوح به نام «لوح محو و اثبات» و «لوح محفوظ» ثبت و ضبط است اما این به معنای غیر قابل تغییر و تبدیل بودن این امور نیست .
مرحوم علامه مجلسی در مورد این دو لوح می‏ فرمایند:
"آیات و اخبار دلالت دارند که همه حوادث و وقایع عالم در دو لوح ثبت است:
یکی لوح محفوظ، که هیچ گونه تغییر در آن راه ندارد و مطابق علم خداوند است.
دیگری لوح محو و اثبات، که در آن چیزی ثبت می گردد و سپس به جهت مصالح بسیاری که بر خردمندان پنهان نیست، چیز دیگری بر خلاف آن به ثبت رسد؛ مثلاً در آن نوشته شود: عمر فلانی پنجاه سال است؛ بدین معنا که مقتضای حکمت پروردگار آن است که اگر کاری انجام ندهد که موجب کوتاهی یا طولانی شدن عمر او شود، پنجاه سال عمر می‏کند". (7)
ثبت حوادث و وقایع زندگی انسان در لوح محفوظ، به معنای رقم خوردن همه چیز از قبل نیست؛ چنان که تغییر آن به معنای نادرست و غلط بودن آن نیست؛ بلکه خداوند از آن جا که نسبت به همه امور علم قبلی دارد، می داند که بر اساس ضوابط و ساختار علّی و معلولی عالم و بر اساس اختیارات فردی، چه نتیجه ای برای هر فرد رقم می خورد و هر کس چه سرنوشتی را برای خود ترسیم می نماید. در نتیجه، اگر قرار بر حصول تغییری در این امر باشد، باز به دست خود فرد خواهد بود.

پی‌نوشت‏ها:
1. شهید مطهری، مجموعة ‌آثار، ج1، ص 384، انتشارات صدرا.
2. همان ، ص 385.
3. شیخ صدوق، التوحید، ص 369، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1398 ه ق.
4. ناصر مکارم شیرازی، پیدایش مذاهب، ص 31 ، تنظیم مسعود مکارم، محمد رضا حامدى‏، بی تا.
5. نجم (53) آیه 39.
6. رعد (13) آیه 11.
7. مجلسی، بحارالأنوار، موسسه الوفاء، بیروت،1404ه،ق، ج 4 ص 130.


http://www.pasokhgoo.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۷
111 111





پاسخ در ادامه مطلب


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۰۱
111 111

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدای بخشاینده مهربان

1

إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ


چون آسمان شکافته شود،

2

وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ


و به فرمان، پروردگارش گوش دهد و حق بود که چنین کند

3

وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ


و چون زمین منبسطشود،

4

وَأَلْقَتْ مَا فِیهَا وَتَخَلَّتْ


و هر چه را که در درون دارد بیرون افکند و تهی گردد،

5

وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ


و به فرمان پروردگارش گوش دهد و حق بود که چنین کند

6

یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ


ای انسان، تو در راه پروردگارت رنج فراوان می کشی، پس پاداش آن، راخواهی دید

7

فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ


هر کس که نامه اش را به دست راستش دهند،

8

فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا


زودا که آسان از او حساب کشند،

9

وَیَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا


و شادمان نزد کسانش بازگردد

10

وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ


اما هر کس که نامه اش از پشت سر داده شود،

11

فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورًا


زودا که بگوید: وای بر من که هلاک شدم

12

وَیَصْلَى سَعِیرًا


و به آتش افروخته در آید

13

إِنَّهُ کَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا


او در دنیا نزد کسانش شادمان زیسته بود

14

إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ


و می پنداشته است که هرگز باز نخواهد گشت

15

بَلَى إِنَّ رَبَّهُ کَانَ بِهِ بَصِیرًا


آری پروردگارش او را می دیده است

16

فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ


پس به شفق سوگند می خورم،

17

وَاللَّیْلِ وَمَا وَسَقَ


و سوگند به شب و هر چه را فرو پوشد،

18

وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ


و سوگند به ماه چون فروغش کامل شود،

19

لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ


که به حالی بعد از حال دیگر تحول خواهید یافت

20

فَمَا لَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ


چه می شودشان که ایمان نمی آورند؟

21

وَإِذَا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لَا یَسْجُدُونَ


و چون قرآن بر آنها خوانده شود سجده نمی کنند؟

22

بَلِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُونَ


بلکه، کافران تکذیب می کنند

23

وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُوعُونَ


و خدا به آنچه در دل دارند آگاه است

24

فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ


پس آنان را به عذابی دردآور بشارت ده،

25

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ


مگر آنان که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند که پاداششان را پایانی نیست






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۶ ، ۰۰:۱۲
111 111

حسین یعنی حسن دوم (حسن کوچک تر) .

یعنی اسم امام حسین و حسن هر دو حسن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۲۳:۱۸
111 111